هدایت شده از نسیم عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۲ (۱۱ آبان ۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 خلاصۀ مقدمۀ اول: تأثیر معرفت در سلوک ❇️ چگونه بحث‌های معارفی در سلوک مؤثرند؟ این بحث فقط مخصوص اسمای حسنی نیست. از یک منظر، تمام مباحث قرآن می‌شود سلوک. اگرچه چهار پنجمِ قرآن معارفی است، از یک جهت، تمام این مباحث معارفی، سلوکی هم حساب می‌شوند. ✅ همۀ معارف با اینکه فضای معرفتی‌اش شاخص و بارز است، به لحاظ معرفتی لوازمی دارد، نه به لحاظ سلوکی. باید همه‌چیز به معرفت ختم شود. در عین حال، تمام مباحث معارفی می‌تواند به صورت سلوکی، معنا و تفسیر شود. ❇️ در نهایت، سلوک باید به معرفت ختم شود. در این صورت، سلوک و معرفت یکی می‌شوند. ❇️ صدرا در فضای فلسفه می‌گوید: حکمت نظری چیزی است و حکمت عملی چیز دیگر. در عمل از معرفت استفاده می‌کنید، ولی هیچ‌وقت نتیجه‌اش حکمت نظری نمی‌شود. اما عرفا می‌گویند: همین سلوک را ادامه دهید، به فنا و شهود و معرفت می‌رسید. ✅ صدرا در مفاتیح‌الغیب توضیح می‌دهد که در نهایت حکمت عملی منجر به حکمت نظری می‌شود. لذا در حجت خدا، این دو در نهایت یکی است و در سطوح پایین‌تر، سلوک و عمل جدای از هم هستند. مقدمۀ اول تمام شد. در دل سلوک، حقایق معرفتی موج می‌زند. 🔵مقدمه دوم: اسمای الهی ❇️ اسمای الهی را باید در عرفان نظری خواند. حل بسیاری از اسرار در عرفان نظری است. حتی صدرا با اینکه فلسفه‌اش ارتقا می‌یابد و به سطح عرفان می‌رسد، وقتی به بحث اسماء می‌رسد، فلسفه‌اش حقیر است. لذا آن کاری که صدرا انجام داده است، به همان سبک به بحث اسماء نرسید و آنها را نپرداخته است. لذا جا دارد امتداد داده شود. ✅ سلطان بحث اسماء، عرفان نظری است. ما الان نمی‌خواهیم به آن شکل مطرح کنیم و باید در جای خودش مطرح شود. ❇️ مرحوم علامۀ مجلسیِ پدر، نامه‌ای به ملاطاهر قمی دارد. ایشان اشکال داشت که چرا به سمت عرفان و کُفریات می‌روید؟ مرحوم مجلسیِ پدر پاسخ می‌دهد: ما اگر عرفان نظری و ابن عربی را کنار بگذاریم، بحث اسمای حسنای الهی را نمی‌توانیم حل کنیم. چگونه بدون این مباحث از پس اینها بر آییم؟! در متون دینی بحث اسماء الله، به شکل حقایق وجودی خارجی است. اصلش این است که یک حرف قرآنی و اهل بیتی است و در عین حال عرفا اصطلاح گذاشتند و به آن پرداختند. 🔵 اسم و اسمُ الاسم 1️⃣ اسم تکوینی: مانند الرحمن، القدیر، العلیم، الخالق، البارئ، المصوّر، الحی، القیوم و .... در مورد خداوند متعال. 2️⃣ اسم لفظی (اسمُ الاسم): اصل الفاظ است که به آن حقایق اشاره دارد. گاهی الفاظ مؤثر است و در جای خودش اثر دارد. این الفاظ که اسم عرفی یا اسم لفظی است، اینها در تعبیر عرفی وجود دارد، ولی تا گفته می‌شود: «فله الاسماء الحسنی»، این اسمای لفظی به ذهن می‌آید. ✳️ اما کمی که جلوتر برویم، نباید از اسم تکوینی و حقیقی صحبت کرد؟ آنجا که خدا را با عنوان «مجیب» می‌خوانیم و خدا اجابت می‌کند، فقط لفظ مجیب است؟ واقعاً خاصیت اجابت است. این اسم تکوینی است. ✅ در دعا چند اسم وجود دارد: سمیع و مجیب و قریب. «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ» (بقره ۱۸۶)؛ حقیقت قرب آنجا وجود دارد. لذا ما افزون بر لفظ قریب، با قرب حقیقی و قریب حقیقی روبروییم. یک لفظ قریب داریم و یک حقیقت قریب. این حقیقت را اسم تکوینی می‌گویند در برابر اسم لفظی. ✅ اما چرا به این «اسم» می‌گویند؟ این را عرفا توضیح داده‌اند که متن دینی چگونه حقیقتاً، به معنای حقیقی اسم می‌گوید «اسم». اسم حقیقی، حقایق تکوینی است. اسم حقیقی و تکوینی در برابر اسم عرفی است. هر دو هم در شریعت هست. ما واقعاً باید لب بجنبانیم و اسم لفظی را هم بگوییم. ولی در کنارش اسم حقیقی هم وجود دارد. ❇️ عرفا به اسم لفظی می‌گویند «اسمُ الاسم» و به اسم حقیقی و تکوینی می‌گویند «اسم». این لفظ، «اسم الاسم» است. ❇️ آنجا که مؤمن با خداوند ارتباط برقرار می‌کند و مواجهۀ وجودی صورت می‌گیرد، احساس می‌کند که فراخنای دلش را هم پرکرده است، و الّا «قریب» نمی‌شود. همان‌جا این حال و حسّ را دارد. حسّ می‌گویم، چون ابتدا به صورت ایمان به غیب است و خدا را حس می‌کنیم. وقتی مواجهه وجودی حقیقی رخ می‌دهد، احساس می‌کنیم که واقعاً برِ خداییم (قریب) و او می‌شنود (سمیع) و اجابت می‌کند (مجیب).