⬅️ از کفتارهای فراری تا جای خالی هلیکوپتر اسکورت
🔹هواپیما که در فرودگاه نیویورک آرام گرفت قطرات باران به پنجرۀ هواپیما میخورد و از لابلای قطرههای باران که روی شیشههای پنجره هواپیما جاری بود، ستون خودروهای اسکورت را دیدم که بهسمت ما میآمدند. ماشینهای پلیس با چراغگردان و ماشینهای سیاه که مخصوص جابهجایی هیئت ایرانی بود.
🔹همه پایین پلکان هواپیما منتظر بودیم تا رئیسجمهور پیاده شود؛ چند پلیس آمریکایی به بالای پلهها رفته بودند و مقابل درِ هواپیما منتظر بودند، ناگهان یک نفر از داخل هواپیما بیرون آمد و به آنها چیزی گفت.
🔹پلیسها هاج و واج یکدیگر را نگاه کردند و با تعجب از پلهها پایین آمدند، ظاهرا رئیسی پلیس تشریفات آمریکا را به حضور نپذیرفته بود. آنها بازگشتند درحالی که خیلی جا خورده بودند و با یکدیگر حرف هم نمیزدند.
🔹رئیسجمهور برخلاف تشریفات خودساخته ترجیح داد خودش چترش را بگیرد و از پلهها پایین آمد.
🔹به محدودۀ هتل که رسیدیم مزدوران اینتنرنشنال زیر باران منتظر ما بودند، دوربینشان را روشن روی زمین کاشته بودند تا نفرات تیم ایرانی را شناسایی کنند.
🔴 به کانال
#نسل_مقدم بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/299958313C77f3abe1b4