#کلیپ
🎥سخنان جالب شهید مدافع حرم
#سعید_سیاح_طاهری با همرزمانش در سوریه
#خاطره
🔻یکی از دوستان میگفت پیرمردی در مراسم شهادتحاج سعید خیلی بیتابی میکرد.
دوستی پرسید: ببخشید پدرجان شما چیکاره آقای طاهری هستی؟
گفت کاره ای نیستم چند وقت پیش اومده بود دم در خانه ما. دیدم این آقاست به من گفت پسرت خونه است؟
گفتم: بله
گفت: میشه صداش کنید.
گفتم: این دیگه چی میخواد در خونه ما؟ بچم با حزب الهیها سروکار نداشت بچه ما که ژیگولیه.
به پسرم گفتم: بابا برو دم در! یکی کارت داره.
پسرم که اومد. بغل کردن همدیگر را و قبل از خداحافظی یه هدیه هم داد به پسر من و رفت.
به پسرم گفتم: بابا ایشونو میشناختی گفت: نه بابا، چند روز پیش داشتم تو خیابون میرفتم ایشون با ماشینش عبور کرد آب زیر تایر ماشینش ریخت رو شلوار من، من یه دادی زدم و ناسزایی گفتم، ایشون ایستاد اومد پایین و نیم ساعت از من عذرخواهی میکرد. «پسرم منو ببخش؛ پسرم من حواسم نبود»
دیگه نگفت من یک چشم ندارم، اصلا نصف اینور نمیبینم. بعد از عذرخواهی گفت: پسرم میشه آدرس خونتون رو به من بدی. با ترس و لرز دادم، الان اومده بود در خونه، برایم یه شلوار جین هدیه آورده ...