🍂 سرداران سوله 🔻 آیت الله قاضی •┈••🔸••┈• یکم بهمن سال ۶۴ مجددا برای مأموریت به خوزستان اعزام شدم. بیمارستان افشار دزفول به علت اصابت موشک در دست تعمیر بود، ما به بیمارستان الزهرا رفتیم. قبلا در آبادان با سه تن از پزشکان این بیمارستان آشنا شده بودم و آنها را می شناختم. در کنارشان مشغول به کار شدم. اینجا هم ما با مجروحین مرحله دوم سروکار داشتیم. مجروحینی که در ایستگاه‌های امداد اولیه، کمکهای لازم برای شان انجام شده بود و برای انجام عمل جراحی به بیمارستان های داخل شهر انتقال داده می شدند. تنها جراح شهر بودم و همه جور جراحی هم انجام میدادم. ضمن کار در بیمارستان های دزفول، عصرها و جمعه ها به دیدن آثار و عوارض جنگ تحمیلی در شهر دزفول می‌رفتیم. محل برخورد موشکها و خرابه های برجا مانده را می دیدم. در این چند سالی که به دزفول رفت و آمد کرده بودم، فرصتی پیش نیامده بود تا آبشارهای شوشتر را ببینم. یکی از روزها که کار کمتری داشتیم با چند نفر دیگر قرار گذاشتیم و به شوشتر رفتیم. جای بسیار زیبایی بود. غروب تقریبا هوا تاریک شده بود که به محل استراحت مان برگشتم. یکی از دوستان گفت: «از سپاه آمده بودند و دنبال تو می گشتند.» چند بار از ظهر تا غروب آمده بودند. پرسیدم چه کار داشتند. گفتند: «آقای قاضی امام جمعه شهر بیمار هستند.» نوع بیماری ایشان را پرسیدم، گفتند تشخیص پزشک کشیک، انسداد روده بوده است. به بیمارستانی که ایشان بستری بود رفتم. جمعیت زیادی جلوی در اتاقی ایستاده بودند. گفتند آقای قاضی در این اتاق بستری است. از لابه لای جمعیت داخل رفتم. خیلی شلوغ بود و امکان معاینه بیمار وجود نداشت. گفتم: «خلوت کنید. این طوری که من نمی توانم مریض را معاینه کنم.» ایشان حدود صد و پنج سال سن داشت. حضور من را که حس کرد، با لهجه دزفولی از یکی همراهانش پرسید عمامه اش سرش است یا نه. نگران بود که عمامه از سرش افتاده باشد و این را جلوی من بی ادبی می دانست. روحانی موقر و بین مردم محبوب بود. اتاق را خلوت کردند. ایشان را معاینه کردم. شکمش نرم بود. درد هم نداشت. مطمئن بودم که انسداد روده ندارد. گفتم: «ایشان انفارکتوس ۱ کرده است. بهتره آقای دکتر فصیحی هم او را از نظر قلبی معاینه کند.» دکتر فصیحی تخصص قلب داشت. بعد از معاینهی آقای قاضی تشخیص انفارکتوس داد. باید در بخش سی سی یو بستری می شد. در دزفول سی سی یو نداشتند. بایستی ایشان را به بیمارستان گلستان اهواز می بردند. قرار شد از پایگاه وحدتی (پایگاه نیروی هوایی) هلی کوپتری بیاید و ایشان را به اهواز ببرد. دو ساعتی طول کشید و هلیکوپتر نیامد. خلاصه او را با اتومبیل به اهواز بردند. یک نفر انترن بیمارستان را هم با آنها فرستادم که اگر مشکلی پیش آمد همراهشان باشد. بعد از ظهر روز بعد خبر آوردند که آقای قاضی فوت کردند. مردم دزفول که علاقه ی خاصی به ایشان داشتند، واقعا عزادار شدند. اطرافیان و مردم متدین دزفول می گفتند، مردی فاضل، عالم و روحانی محبوب مردم دزفول و خوزستان بود. جنازهی ایشان در دزفول به خاک سپرده شد. دو سه روز در دزفول و خوزستان عزای عمومی بود. ✵•✦•✵ http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂