محبوبِ من! مثلِ قرآن که می‌خوانی.. مثلِ لحظاتی که دعا می‌خوانی.. مثلِ وقت‌هایی که نامه‌ی اعمال ما را می‌خوانی.. این شب‌ها شرحِ حالِ مرا هم می‌خوانی ..؟! می‌دانی کلمه به کلمه دلتنگ‌م؟! ... با چشم‌های خیسم .. خط به خط نامه نوشته‌ام برایت که ؛ «سلام عشقم .. سلام عمرم... سلام محبوب من! اول اینکه خیلی دلم تنگ شده.. دوم هم خواستم عرض کنم ... اینکه روزی آمدن می‌گیری و .. جانِ کلمات کتاب آسمانی را به جان‌مان می‌نشانی.. درست ... اینکه چراغ می‌اندازی در پستویِ تاریكِ ذهن‌هایی که نور را فراموش کرده‌اند و... پیشِ چشم همه روشن می‌کنی هرآنچه ظلمت .. هرآنچه شبهه.. هرآنچه حق و حقیقت را ... درست ... ؛ اما محبوبِ من.. نمی‌شود قبل از تمام این‌ها ... چشم‌های مرا به نگاهت روشن کنی..؟!.. اینجا تاریك تاریك‌ است و .. من نمی‌دانم کورمال راه رفتن‌م مرا به تو می‌رساند یا نه ...