حُسِیـنْجاٰن!
خواستم بگویم ...
همهی شبهایی که صبح نمیشد
همهی شبهایی که دنیا
رویِ سرِ ما خراب شده بود ..
تنها کسی که ...
همدرد و همغم ما بود ..
اسمِ تو بود و بس !
عمقِ آههای ما را
أباعَبدالله فهمید و تمام!..
ما جمع میشویم که صِدایت کنیم..
چون حالِ خوب و خرابمان را
گره زدی به خودت..
بر هر هجایِ نام تو ردّی ز اشك ماست!
حُسِیـنْجاٰن