. ای به قربان تو کس و کارم هرچه دارم به تو بدهکارم سرعاشق شدن ببین حالا به کجا ها کشیده شد کارم دل صحرا در این شب تاریک من هوای تو را به سر دارم چاره ای کن برای بیچاره جان آقا عجب گرفتارم از فراق تو من پریشانم نیمه ی شب شده ست و بیدارم من گدایم کمک کنید آقا بینوایم کمک کنید آقا سائل ابن فقیر این کویم دامنت را میاوری سویم از تو حتی اگر بلا برسد خم نمی آورم به ابرویم با فقیری اگر که میسازم از نداری اگر نمیگویم نه بلد بودم و بلد هستم تازه کارم ، گدای کم رویم من گدایم کمک کنید آقا بینوایم کمک کنید آقا باز از این کوچه ها گذر کردی شب تار مرا سحر کردی ای بمیرم بگو در این مدت تک و تنها چگونه سر کردی ای به قربان آن قدم هایت مخفیانه چرا سفر کردی حقمان است اگر نمی آیی کم مگر از بشر ضرر کردی آسمان و زمین گرفتار است عالمی را تو دربدر کردی من گدایم کمک کنید آقا بی نوایم کمک کنید آقا ✍ .