─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ آه غم علی،،، پيچيده در كفن علی، دست و بازوی خسته را با گريه می كند نظـر ، يـاس پهلو شكــستـه را غمش سنگين شده كفن خونين شده واويلتا،،، واويلتا علی مانده غريب (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گاهی اومی كنــد نگاه، برحال و چـشم زينبين ماتم گرفته مجتبی، خون گريه می كنـدحسين پُرازغم شد فلك شـده ذكــــرملـك واويلتا،،،واويلتا علی مانده غريب (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ با آه سينه سوز خود ، درنيمه ی شبی خموش تابوت ياس خويش را، داردمولابه روی دوش فغـــان ازحال او شكــــسته بال او واويلتا،،،واويلتا علی مانده غريب (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ امشـــــب آه غـم علی ، تا اوج آســــــمان رود تا قــــبر ياس پرپرش، با قامتی كــــــمان رود گلش را با فغان كند در گل نهـــان واويلتا،،،واويلتا علی مانده غريب (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گريان افتـاده مرتـــــضی ، بر روی خاك فاطمه دارد سخــن به روی لب، باشو روحال و زمزمه شدم بی صبروتاب دلم گشـــته كباب واويلتا،،، واويلتا علی مانده غريب (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:حاج سید هاشم وفایی ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─ @navaye_asheghaan