. علیه السلام از تو نگاه و از من نوکر ارادتی ازمن گدائی و ز تو لطف و کرامتی من گم شدم ز راه حقیقت،کجا روم ای کشتی نجات، تو چراغ هدایتی لطفی نما و ازمن افتاده دست گیر پاپس مکش زمن که تو اوج عنایتی ای تشنه لب که جام بلا سر کشیده ای لب تشنه بودن از من و از تو سقایتی بالله قسم که معجز نامت قیامت است تو در کمال و فضل و شرف بی نهایتی بالاتر از تصور خلقت مقام توست از هرچه بود و هر چه نبودست غایتی با آن دعا و حال مناجات آخرت معلوم می‌شود که تو روح عبادتی باید که نام نامی تان را ادب نمود حقا که از سلاله ی پاک شرافتی مبهوت فروجاه وشکوه ومقام توست هر کس شنیده از تو و شأنت حکایتی تو مظهر خدائی و حق در تو منجلی یعنی که جلوه های خدا در جلالتی طاعت بدون عشق ومحبت بطالت است بی مهرتان نماز ندارد وجاهتی اصلا وجود قرب الی الله از شماست بی لطفتان نصیب نگردد سعادتی باخون سرخ حنجرت خشکیده ات حسین دادی تو رنگ و بوی به هر چه شهادتی ✍ . @navaye_asheghaan