. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شعر عامیانه نوزدهم رمضان ضربت خوردن حضرت امیرالمؤمنين علی علیه السلام پادشاهی و سرِ سفره یِ ساده یِ منی می خوری نون و نمک نمک به زخمم می زنی می ریزه دلم بابا هر بار که تو می کشی آه حرفِ رفتن می زنی قلبمو از جا می کَنی داری امشب یه جورِ دیگه نیایش می کنی انگاری با مادرم زهرا خوش و بِش می کنی سرِتو می گیری سمت آسمون میگی بَسِه هِی خدا خدا میگی با گریه خواهش می کنی می گیری قرآن به سر میگی الهی بِ علی بیشتر از همیشه کُن امشب نگاهی به علی تو که می دونی خدا رسیده از این روزگار از خوشیِ زندگی فقط یِه آهی به علی خسته ام خسته از این دنیای صدرنگِ نفاق خسته ام خسته از این روزای گریه و فراق خسته ام از بس کشیدم تویِ گوش چاه...آه... چقَدَر گریه کنم با روضه های میخِ داغ مگه یادم میره چی سرم آوُرده مدینه مگه یادم میره که گُر کشید آتیش کینه مگه یادم میره بینِ در و دیوار چی گذشت مگه یادم میره میخِ در چه کرده با سینه تو راهِ مسجدِ کوفه یادِ کوچه می کنه روضه یِ دلِ حسن بغضِ مگو چه می کنه!!! کُلِّ روضه یه طرف این مضمونِ کُشنده که... خانومی تو خونهَ شم می گیره رو چه می کنه!!! سجده یِ آخر شاه عربه گریه کنید آخرین فرصتِ یارب یاربِه گریه کنید همه فکرِ سرِ خونیِ علی امّا بابا فکرِ خونِ دلِ زار زینبه گریه کنید تکیه گاه آسمون تکیه داده به پسراش چکیده خونِ سرِ مولا به روی اَبروهاش نزدیکِ خونه که شد میگه منو رها کنید دخترم دلواپسِ حال و روزِ بابا نباش این که چیزی نیست همین کوفیا لشکر می کِشن نقشه یِ بریدنِ حلقومِ دلبر می کشن چطوری برات بگم اونقَده بی حیا میشن که پایِ سرِ بریده جامِ مِی سَر می کشن از همین کوچه و پس کوچه ها جنگ شروع میشه قصّه یِ غصّه هات از حیله و ننگ شروع میشه سر میره به نیزه امّا جنگ تمومی نداره تازه هُو کشیدن و پرتابِ سنگ شروع میشه سخته دورِ صاحبِ عزا همه کف بزنن بچّه ترسیده باشه برقصن و دف بزنن دختری پایِ سری پایِ برهنه بُدُوِه همه نیّت کنن و بچّه رو به صف بزنن آی یتیم نواز یتیمت تو کوفه شد در به در تو خرابه گفت بابا به دیدنش اومد یه سر اونقَده مُشت به دهن زد که لباش شد پُرِ خون ندبه خون می گفت بابا هر جا میری منم ببر 📃۹۹/۲/۲۳ .