منم علی اصغر و آخرین سرباز تو ام
برروی دستت ای پدرشش ماهه جانباز توام از بوستان مصطفی گلچین نموده پرپرم
باب الحوایج اصغرم(۲)
سوزانده قلب اصغرت هل من معینت ای پدر
غربتت یوسف زهرا کرده دلم زیر و زبر
ای گلبن باغ ولا در آغوش تو زیورم
باب الحوایج اصغرم
با لب تشنه سر خود بر شانه ات بنهاده ام
از بهر جانبازی پدر سرتا به پا آمادهام
شوق وصال حق بود بر تو سرباز آخرم
باب الحوائج اصغرم
تسلا من بر قلب تو با اشک پنهان می دهم بر روی شانه ات پدردر راه تو جان میدهم خون شد دلم از غربتت جانم فدای رهبرم باب الحوایج اصغرم
حرمله آمده پدر نشسته روبروی من
تیر سه شعبه میزند از ستم بر گلوی من دشمن بیدین آماده با تیر کین برابرم
باب الحوائج اصغرم
گردیده یوسف زهرا شانه ی تو سنگر من
با تیر کین حرمله پاره شده حنجر من
این عشق و ایثارم رامن مدیون شیرمادرم باب الحوایج اصغرم
بادست گلچین ای پدر غنچه ی باغت چیده شد
بر روی دست تو با تیر حنجر من بریده شد مهرو ولایت ای پدر با بذل جانم میخرم
باب الحوایج اصغرم
#مشهد_مقدس_
#رضا_یعقوبیان_