. سر سجاده ات که می آیی راه معراج عاشقان باز است هر نخ از ریشه های چادرتو آسمانی برای پرواز است مهر و امضای حاجت عالم در دعای دل شکسته ی توست مادرانه ترین نوازش ها توی دستان پینه بسته ی توست از سر معجر تو ای بانو آیه های حجاب میریزد از همان چادرت که وصله زدی در محل آفتاب میریزد مثل خورشید.... نه فراتر از آن چشم هستی است روشن از نورت دائما رشد میکنم چون گل پای این اشکها من از نورت این یتیم فقیر مسکین را سرپناهی نبوده غیر از تو تا به بن بست خورده ام مادر هیچ راهی نبوده غیر از تو مادران درد هم اگر دارند با همان حال غرق لبخندند هرکه شد غصه دار قصه ی خویش مادران غصه دار فرزندند ای که اشک عزای تو بوده است مایه ی سربلندی و شرفم من که نالایقم برایم باز مادری کن اگرچه ناخلفم با همان خاک هم ملوکانه است چادر تو اگر چه غرق رفو است روز محشر که روز بی کسی است رشته ی چادر تو واعتصمو است شک ندارم حجاب بی بدلت قبله ی پاکی است بی بی جان خاکها بر سر زمین از چه چادرت خاکی است بی بی جان؟ چادرت خاکی است بی زحمت اول روضه چادری بتکان با تکان دادن همین چادر گرد غم را به پلکها بنشان من بمیرم برایت آن دم که کند وکم رنگ شد نفسهایت غرق غم آه میکشم گویا پشت در تنگ شد نفسهایت در نمیخواست سر به تو بزند لگدی ناگهان نثارش شد روی لولا عقب عقب چرخید دلش از غصه غرق آتش شد در نمیخواست شعله ور باشد بلکه میخواست مهربان باشد میخ میخواست غنچه ات ای گل پای دیوار در امان باشد در لگد خوردو میخ را آورد تا بهشت تو لاله گون باشد از همان لحظه تا ابد باید دل تاریخ غرق خون باشد حیرتم کشت بین کوچه چرا آسمان بر زمین نمیافتاد تو اگر بر زمین نمیخوردی شاهی از صدر زین نمیافتاد ✍ ..................................................................