پند به زبان عامیانه هرکی اومد تو این جهان یه سرگذشتی داره یکی براش جهنمه یکی بهشتی داره یکی تو ناز و نعمته یکی بخور نمیره یکی تو غرق شادیه یکی به غم اسیره یکی برای لقمه نون صبح تا غروب میتازه یکی سر میز قمار میلیارد ها میبازه یکی نداره نون شب رنگ از رخش پریده یکی سوار دوش خلق ببین کجا رسیده یکی تو پول غرق شده و ترس از خدا نداره یکی برای بچه اش پول دوا نداره بازی این زمونه هم همش عجیب غریبه بیشتر کارهای بشر پر از مکر و فریب نمیدونم پس کِی میخواد پاشه بشر ز خوابش این خوشیها زود گذره نره پی سرابش مال حلال در بیاره با عرق جبینش خرج کنه با خیر و خوشی واسهٔ نازنینش کدخدا باشی یا گدا یه روز باید بمیری بار سفر ببند تو هم به دام مرگ اسیری دنیا مسافرخونه و مشتری اش ما هستیم ما که قرار داد ابد با صاحبش نبستیم دنیا محل گذره هرکی اومد میمیره ز دست ساقی اجل شراب مرگ میگیره اجل بیاد به هیچ کسی خط امون نمیده نامه عفو و بخشِشِ پیر و جوون نمیده دنیا محل کاشتنه فصل درو قیامت کاری بکن که حاصلش به بار نیاد خجالت نه زور بگو به هیچ کسی نه زیر بارش برو اگر که راحتی میخوای جز این تو راهی مرو اگر که بیراهه نری یقین میری به جنت بکن تو کار خیر خدا جزا میده قیامت مبند تو دل بر این جهان اگر خداپرستی (صفا) یه روز فنا میشه تمام دار هستی شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی .