. یا اباصالح المهدی! " سرمایه ی در گردش " در بندِ تو آسايشم را دوست دارم در پای تو آرامشم را دوست دارم طاووس هستی، جلوه داری بی نهایت بر دیدنِ تو خواهشم را دوست دارم سنگ سیاهم لیك هستم با تو خورشید در سایه‌ی تو تابشم را دوست دارم دانم که می‌بینی قلم‌فرسایی اَم را درباره‌ی تو کوششم را دوست دارم سُرمه به چشمم می‌کِشَم هر جمعه با اشک در ندبه‌ها آرایشم را دوست دارم از خاک پایت خلق شد پا تا سرِ من من، نقطه ی پیدایشم را دوست دارم با لشکرِ اندیشه ام در خدمت تو... در خدمتِ تو اَرتشم را دوست دارم ابرِ بهارم در فراقت یَابْنَ زهرا! در بارشم من، بارشم را دوست دارم هر روز، زنجیری کنم پاره به عشقت در عاشقیّ اَت جنبشم را درست دارم آتشفشانم در ستایش کردنِ تو در مِدحَتِ تو جوششم را دوست دارم صائب، نی‌اَم، بیدل، نی‌اَم، وحشی، نی‌اَم، لیک... اشعار بی آلایشم را دوست دارم پیوسته بر لب، دارم: " اَللّهُمَّ عَجّل... " سرمایه ی در گردشم را دوست دارم ✍ یکشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۱ ................................................................