24 _ غزل امام زمان عج عمری است در پناه توام ایها العزیز محتاج یک نگاه توام ایها العزیز من را ز دامنت مفشان ای سوار عشق گرد و غبار راه توام ایها العزیز گویند خواجه را همه گونه غلام هست من بنده ی سیاه توام ایها العزیز همچون منی به فر سلیمان کجا رسد؟ موری در این سپاه توام ایها العزیز آشفته چون نسیم سحرگاه هر سحر دنبال خیمه گاه توام ایها العزیز @navaye_asheghaan