|⇦•مثل من حال کسی....
#توسل ومناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده
#شب_هفتم رمضان ۱۴۰۱به نفسِ استادحاج منصور ارضی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل
فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ.. لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.. أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو الْحَیُّ الْقَیُّومُ، الرَّحْمنُ الرَّحیمُ، بَدیعُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ، مِنْ جِمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی و إِسْرافی عَلی نَفْسی وَ أَتُوبُ إِلَیْه...اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ...وَ ارْزُقْنى حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ فى عامى هذا وَ فى كُلِّ عامٍ وَ اغْفِرْ لى تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ يا عَلاّمُ...الهی العفو..."
مثلِ من حال کسی، حال اسف باری نیست
غرق بیچارگیَم، چاره به جز زاری نیست
قلمِ عفو بکش روی خطایم بگذر
گرچه همچون منِ آلوده، خطاکاری نیست
غمِ من را تو فقط میخوری ای ربِّ کریم
مهربانتر ز تو بر بنده، که غمخواری نیست
پرده انداختهای روی گناهانم باز
تا بفهمند همه، مثل تو ستّاری نیست
خواستی چوب بزن، خواستی از من بگذر
تابع خواستهات هستم و اصراری نیست
به علیٍ به علیٍ به علیٍ اَلعَفو
به همان کس که جز او حیدر کرّاری نیست
باز گفتم علی و مست شدم طوری که
در سرم تا به ابد، میل به هوشیاری نیست
من مستم و دیوانه، ما را که برد خانه
صد بار به او گفتم، کم زن دو سه پیمانه
«حیدر علیاً یاحیدر
یا حیدر علیاً یا هو...»
«امشب دلم هوای
میخانه(شش ماهه) دارد ساقی..»
راز گیرایی ایوانِ طلا، ذکر علی ست
به خدا جذبهی ایوان، به طلاکاری نیست
به ضریح تو زدم بوسه و فریاد زدم
عطر انگور تو، در دکّهی عطّاری نیست
هر چه بر من رسد از دوست، یقیناً نیکوست
شک ندارم که به غیر از تو، مرا یاری نیست
بندهی عشقمو از هر دو جهان آزادم
تا گرفتار توأم، حرف گرفتاری نیست
روزهاش روزهی مقبول نباشد هر کس
یاد لبهای حسینت، دم افطاری نیست
پسرش را به روی دست گرفتش فرمود:
طفل را با کسی اصلاً سر پیکاری نیست
شیر خوارست، دو سه قطره به او آب دهید
تازه شش ماهه شده، طفلِ دهانداری نیست
حرمله خیر نبینی، جگرم میسوزد
مثل داغِ علی اصغر، غم دشواری نیست
پدر و مادر و فرزند به یک تیر زدی
تا که دیدی عَلم افتاده، علمداری نیست
سه سرِ تیر، سه پر، از سه طرف بیرون است
با چنین وضع مرا، فرصت انکاری نیست
گردنی مانده مگر؟ تا که نیفتد سرِ او
بازویم را بکشم، هیچ نگهداری نیست
چه کنم؟ هر چه کنم، باز پرش میافتد
بازویم را بکشم، زود سرش میافتد
@navaye_asheghaan