✅ مقتل شهادت حضرت عباس علیهالسلام
درباره شهادت حضرت ابالفضلالعباس علیهالسلام دو نقل در مقاتل آمده است.
♦️ نقل اول: پس از شهادت اصحاب و بنیهاشم و زمانی كه اهل حرم به آب نياز شديد داشتند و تشنگی بر امام حسین علیهالسلام غلبه کرده بود، حضرت همراه برادرش، حضرت عباس علیهالسلام برای تهيه آب بالای تپهای که مشرف بر رود فرات بود، آمدند؛ در حالي كه عباس علیهالسلام پيشاپيش امام حركت ميكرد و میجنگيد. وقتی آن دو میخواستند وارد شریعه شوند، لشکریان ابن سعد ملعون مانع شدند. در این وقت، مردی از قبیله «بنیدارم»، تیری به سوی امام حسین علیهالسلام پرتاب کرد. تیر به چانه شریف امام علیهالسلام برخورد کرد، اما ایشان با دست تیر را بیرون کشید، سپس دستهایش را در زیر گلو گرفت، آنها را پر از خون کرده، آن خون را به سوی آسمان پاشید و فرمود: «خداوندا! من از جنایتی که اینان نسبت به فرزند دختر پیامبر تو مرتکب میشوند، به تو شکایت میکنم.»
سپس لشکر ابن سعد ملعون، بین آن حضرت و برادرش حضرت عباس علیهالسلام فاصله انداخته و از همه طرف قمر بنیهاشم را محاصره كردند. ابالفضل به آنان حمله میكرد و چنين رجز میخواند: «به خدای بزرگ و عزيز قسم و سوگندی راستين به حجون و زمزم و قسم به خدای صاحب حطيم و آستانه در كعبه، امروز پيكرم به خون رنگين خواهد شد؛ در محضر امامی بافضيلت و كرامت كه صاحب افتخاراتی قديمي است.»
آنگاه در حالي كه به سمت آب میرفت، اين رجز را میخواند: «وقتی پرنده مرگ صدا كند، باكی از مردن ندارم؛ تا در دريايی از مردان شتابنده فرو روم و ناپديد شوم. جان من، امام حسين است كه برگزيده و پاك است. «انی انالعباس اغدو بالسقا» من عباسم كه هر صبح، كارم سقايی است و آن روز كه با شر روبرو گردم از آن نمیترسم.»
بر اثر حمله حضرت عباس، لشكر متفرق شد. حكيم بن طفيل، پشت نخلی كمين كرد و ضربه شمشيری به دست راست حضرت وارد كرد.
حضرت شمشير را به دست چپ گرفت و حمله كرد و فرمود:
«والله ان قطعتموا يمينی
انی احامی ابداً عن دينی
و عن امام الصادق اليقين
نجلالنبی الطاهر الامينی»
سپس دست چپش را قطع كردند و فرمود:
«يا نفس لاتخشی من الكفار
و ابشری برحمةالجبار
مع النبی السيد المختار
قد قطعوا ببغيهم يساری
فاصلهم يارب حر النار»
ناگهان ملعونی عمود آهن بر سر عباس زد و اين زمان بود كه بر اثر تيرها و جراحات بسيار، توان نداشت و بر زمين افتاد.
چون امام حسين، عباس را در كنار فرات بر زمين ديد به شدت گريه كرد و فرمود: «الان انكسر ظهری و قلت حيلتی: اكنون كمرم شكست و رشته تدبيرم گسست.»
♦️ نقل دوم
زمانی كه حضرت عباس علیهالسلام تنهايی برادرش را مشاهده كرد، نزد امام رفت و اجازه ميدان گرفت. امام حسين علیهالسلام به شدت گريه کرد و فرمود: «برادرم! تو پرچمدار منی و بعد از تو، سپاه من پراكنده میشود.»
عباس گفت: «سينهام تنگ است و از زندگی سيرم. میخواهم انتقام خون شهدا را از اين منافقين بگيرم.»
امام حسين علیهالسلام فرمود: «پس برو و برای اين كودكان كمی آب بياور.»
عباس رفت و اندكی لشكريان دشمن را موعظه كرد. از ايشان آب خواست كه ممانعت كردند و سودی نبخشيد. سپس به سوی برادر برگشت؛ در حالي كه صدای ناله العطش العطش كودكان را میشنيد. مشك و نيزهای برداشت و سوار اسب شد و به شريعه فرات تاخت؛ در حالي كه چهار هزار نفر نگهبان آن بودند و به سمتش تيراندازی میكردند. حضرت عباس علیهالسلام لشكر را متفرق ساخت، جمع كثيری از آنان را كشت و به آب رسيد. كفی از آب، مقابل صورت آورد و ياد تشنگی برادرش حسين و اهل بيتش افتاد.
مشك را پر كرد و بر كتف راست انداخت و به سمت خيمهها حركت كرد. پس راه را بر او بستند و از هر طرف احاطهاش كردند. نوفل ملعون دست راستش را قطع كرد. مشك را به كتف چپ انداخت. حكيم بن طفيل، دست چپش را قطع كرد. پس مشك را به دندان گرفت. در این زمان، تيری به مشك خورد و آب بر زمين ريخت. تير ديگری هم بر چشم و تيری بر سينه عباس نشست. آنگاه ملعونی عمود آهن بر فرق مباركش زد و از اسب به زير افتاد و فرياد زد: «برادر! مرا درياب.»
مقتل مینویسد: فوقف عليه منحنيا و جلس عند راسه. امام حسين علیهالسلام با قامتی خمیده آمد و بر بالين برادر نشست. گريه كرد تا عباس جان داد و فرمود: «الان انكسر ظهری و قلت حيلتی.»
وقتی اهل حرم از شهادت حضرت عباس علیهالسلام مطلع شدند، زينب سلامالله عليها ناله سر داد: «وا اخاه وا عباساه وا ضيعتاه بعدك يا عباس!: آه برادرم، آه عباسم، وای از فقدان تو عباس كه بعد از تو با ما چه میشود.»
👈 منابع:
لهوف/ سيد بن طاووس
بحارالنوار ج ٤٥/ مجلسی
ارشاد ج ٢/ شيخ مفيد
منتهیالآمال ج ١/ شيخ عباس قمی
#مقتل
#حضرت_عباس علیه السلام
#تاسوعا
#محرم۱۴۰۰