علیه‌السلام 🔹دو بال سرخ🔹 پرنده پر زد و پرواز کرد از چینۀ دیوار از آب و دانه‌اش دل کند و شد از آسمان سرشار اگر مشتاق تو آغوش باز آسمان باشد برای پر کشیدن ذوق و شوقت می‌شود بسیار تمام کوه‌ها و دشت‌ها زیر پرت باشند خوشا پرواز، پروازی رها بالای گندمزار که لطف دیگری دارد از آن بالا نظر کردن به پستی‌های این دهکورۀ تاریک بی‌مقدار خدا در هر مکان حس می‌شود اما از آن بالا خدا نزدیک‌تر، نزدیک‌تر هم می‌شود انگار خدا پرواز بر بام بهشتش را عنایت کرد به مقطوع‌الیدینِ جنگ موته، جعفر طیار همان ماهی که کسب فیض کرد از محضر خورشید که حتی شب به نورانیت او می‌کند اقرار سخاوت‌های آن دست کریمش نُقل هر محفل کرامت‌های او بوده‌ست نَقل کوچه و بازار کسی در فکر تطمیعش نیفتاده‌ست، نه هرگز که عبد مصطفی کی بوده عبد درهم و دینار؟ شبیه مصطفی خَلقش، شبیه مصطفی خویَش نبی بوده‌ست در صورت، نبی بوده‌ست در رفتار «فَمَن... يَرجُو لِقَاءَ رَبِّهِ» در شأن او بوده «فَمِنهُم مَن قَضَی نَحْبَه» از او می‌گفت دیگر بار اگر در راه حاجاتت هزاران پیچ و خم دیدی مسیر استجابت با نمازش می‌شود هموار تمام لحظه‌ها سمت خدا بار سفر بسته‌ست چه فرقی می‌کند جزو مهاجر بود یا انصار؟ که هجرت کرده است از خود، جهاد اکبرش این است تمام لحظه‌ها با نفس امّاره‌ست در پیکار زمان رجعتش از وادی غربت مصادف شد به فتح قلعۀ خیبر، به دست قامع الکفار قصیده بر ضریح چشم‌هایش می‌زند بوسه به استقبال آن دلداده می‌آید پیمبروار هلا برخیز حَسّان! طبع شعرت را شکوفا کن بخوان از پاکی طیّار و از بی‌باکی کرّار از آن سو کوه می‌آمد از این سو مرد دریادل بلال! الله اکبر سر بده در لحظۀ دیدار ولی دل‌خونم از تحریف، از تحریفِ زیبایی ولی دل‌گیرم از تاریخ، از تاریخ پنهان‌کار معاذ بن جبل عقد اخوّت خوانده با جعفر؟! معاذ اللّه از این نسبت، از این گفتار استغفار تو تنها با علی بودی برادر، با علی تنها حریم «خلوت دل نیست جای صحبت اغیار» به جنگ موته رفتی و علی چشم انتظار تو خبر آمد، خبر چون شعله‌ای افتاد در نیزار خبر خونین، خبر سنگین، خبر اشک و خبر تلخ است خبر آمد، خبر در خاک و خون غلتیدن سردار که اوج روضه این شد با دهان روزه جان دادی خبر پیچید با جام شهادت کرده‌ای افطار دم رفتن همه دیدند پرچم را به دستانت خبر می‌گرید از افتادن دستان پرچمدار دو بال سرخ از یاقوت داری جای دستانت فدای آن همه از خود گذشتن، آن همه ایثار چه کرده با علی داغت! برادر بی‌برادر شد شکسته قامتش، هفت آسمان شد بر سرش آوار الهی اینچنین داغی نبیند هیچ‌کس هرگز الهی اینچنین داغی نگردد باز هم تکرار نباشی گرگ‌ها بی‌شک نقاب از چهره می‌گیرند پس از تو عرصه بر شیر خدا هم می‌شود دشوار نبودی، روزهای بعد تو تاریک شد تاریک حقیقت همچنان خورشید بود، انکار شد انکار علی آن روزها در غصۀ هجران تو می‌سوخت شهادت می‌دهد روز قیامت آن در و دیوار 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2