امشب دلم لبریز شور و بی‌قراری‌ست سرشار از عطر دل انگیز بهاری‌ست صحن دل من از فروغ نور امید همچون رواق صحن‌ها آئینه کاری‌ست در موسم و فصل گل افشانی بعثت یک چشمه اشک از آبشار دیده جاری‌ست در گلشن هستی شکوه دوست پیداست در هر طرف گل‌نغمه‌ی گرم قناری‌ست در بزم پرشور و نشاط مبعث ای دل گفتم به طبع خود شب خدمت‌گزاری‌ست با موجی از شور و امید و شادمانی گفتا مرا از لطف حق امیدواری‌ست بگذار اشک از دیدگان خود فشانم تا نام سرسبز محمد را بخوانم آن شب حرا آئینه ی نور خدا بود آواز ذرات جهان یا ربنا بود در خلوت اسرار و پشت پرده‌ی غیب تنها محمد بود و جبریل و خدا بود بشنید «اقراءباسم ربک» یا محمد مبهوت در آواز گرم آشنا بود آمد به گوشش تا صدای «قُمْ فَأَنْذِرْ» سرتا به پا غرق فروغ کبریا بود وقتی نبی سجاده‌ی گل پهن می‌کرد سرشار از عطر مناجات و دعا بود انوار یکتایی به رویش موج می‌زد دیدار رویش آرزوی انبیا بود اهل یقین با یاد او احرام بستند آری محمد کعبه‌ی اهل وفا بود حبریل در بین زمین و آسمان‌ها با این سروش جانفزا غرق نوا بود در چشم خود او چشمه‌ی خورشید دارد بر روی دستش پرچم توحید دارد بعثت همان گلبانگ سبز آسمانی‌ست بعثت همان خورشید گرم و مهربانی‌ست بعثت غروب نور شمع ظلمت و غم بعثت طلوع آفتاب زندگانی‌ست بعثت شکوفایی نخل استقامت بعثت به باغ دین شروع باغبانی‌ست بعثت ستیغ نور شد در شام ظلمت بعثت شکوه لحظه‌های ارغوانی‌ست بعثت رسالت بود بر دوش پیمبر آن رأیت سبز همیشه جاودانی‌ست بعثت همان ابر پر از باران رحمت بعثت همان خوان بزرگ میهمانی‌ست بعثت بشارت داشت برخلق دوعالم بعثت همان پیک امید و شادمانی‌ست بعثت برای محرمان خلوت دوست یک پرتوی از راز و اسرار نهانی‌ست بعثت شکوه و ارمغان ایزدی بود آئینه‌ای زیبا زنور احمدی بود آمد نبی تا برهمه امید بخشد بر سرد مهری زمان خورشید بخشد آمد نبی با پرچم یکتا پرستی بر کائنات انگیزه و امید بخشد آمد نبی تا بر بلندای زمانه با دست مهرش پرچم توحید بخشد آمد نبی تا با یقین و عشق و ایمان دل را رهائی از غم و تردید بخشد آمد نبی تا بر عزا شادی بپوشد با بعثت خود عاشقان را عید بخشد آمد نبی تا با ندای حق پرستی از بت‌پرستی خلق را تجرید بخشد آمد نبی سوی تهی‌دستان خسته تا آنچه از گلزار یزدان چید بخشد آمد نبی با مذهب اسلام و توحید تا مردمان را مرجع تقلید بخشد سوی خلایق با پیام نور آمد با آیه‌های روشن و پرنور آمد او خطبه‌های عشق را ایراد می‌کرد دل‌های غم آلودگان را شاد می‌کرد او جوهر اندیشه‌ها را اوج می‌داد چون آیه‌های نور را ایراد می‌کرد ویرانی آوارهای ظلم و کین را با دست‌های عاطفت آباد می‌کرد از دختران زنده در گور جهالت با نغمه‌های مهربانی یاد می‌کرد پیوسته از یکتاپرستی گفت و آنگه بر بت‌پرستان جهان فریاد می‌کرد وقتی که بت‌ها را برون می‌ریخت گویی او کعبه را بار دگر بنیاد می‌کرد او هر گرفتار ستم را ای «وفایی» با شور آزادی خود آزاد می‌کرد گرچه ز دست بت پرستان دید آزار با خُلق نیکو خلق را ارشاد می‌کرد تا بین مردم از نبوت از ولی گفت اول رسول الله را مولا علی گفت ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝