ناگه در آن میانه پلیدی رسید و بعد… خاکی بپا شد و تو شدی ناپدید و بعد… دیگر حسین، رزم پسر را ندید و بعد… از زنده دیدن تو شده ناامید و بعد… فریاد زد حسین، که وای از دل حرم مصطفی گودرزی یارم شوید ، آه ،رفیقانِ اکبرم تا خیمه بردنش تک و تنها نمی شود تا گیسوان عمه پریشان نگشته است کاری کنید... اکبر من پا نمی شود   تو را بريده بريده صداكند ،ولدَی اگر كه هلهله ها يک كمی امان بدهد بغل گرفته تو را و تن تو می ريزد خودت بگو كه چگونه تو را تكان بدهد بلند شو پدرت را به خيمه برگردان وگرنه پيش تن زخمی تو جان بدهد محسن حنیفی خودت بگو بدنت را چگونه جمع کنم پُر از علی شده خاکِ تمام دور و برم کنار جسم تو باید به داد من برسند تو این همه شده ای! من هنوز یک نفرم مصطفی متولی مرهمی بعد از تو بر داغ پدر پیدا نشد خواست برخیزد حسین بن علی از جا نشد خواست جسمت را بگیرد در بغل اما نشد آخرش هم پیکر تو در عبایش جا نشد داد زد بابای پیرت، آه زینب، اکبرم ای جوانان بنی هاشم بیایید از حرم مجید تال ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝