بسم الله ابتدا معنای آرا و مشارکت را باید مرور کرد: ۱.پر مشارکت‌ترین انتخابات سیاسی ریاست جمهوری در ۴۵ سال اخیر یعنی انتخابات ۷۶ و ۸۸ هم ۱۵ تا ۲۰ درصد عدم مشارکت را داشته‌اند. بیشترین مشارکت در انتخابات های مجالس هم متعلق به مجلس پنجم است با ۷۱ درصد مشارکت. از آنسو میانگین حضور در انتخابات مجلس نیز در تمام این سالها، حدود ۵۸ درصد بوده است. گول این حرفها و تحلیل‌ها را هم نخورید که نفر اول تهران چند درصد آرای تهران را دارد ، خودشان هم میفهمند چه مغالطه ای میکنند. مجلس پنجم که بیشترین مشارکت تاریخ مجالس است و تهران به ۵۵ درصد! رسیده، آقای ناطق نوری یعنی نفر اول منتخبین تهران، تنها ۳۵ درصد آرا را گرفته یعنی نفر اول تهران هیچ وقت بیش از ۲۰ درصد آرای کل تهرانی ها را در تاریخ نداشته است! حالا که مردم لیستی هم رای ندادند و پراکنده رای دادند، دیگر تکلیف روشن است. بنابراین در واقعی‌ترین حالت کشور، حداقل بیست درصد مشارکت نکن در هر انتخاباتی وجود دارد، حتی سیاسی‌ترین و رهاترین انتخابات‌ها. پس این عدم حضور و مشارکت را نباید واجد معنای سیاسی خاصی دانست. باید بدانیم که از ابتدا وقتی پیرامون مشارکت و کاهش آن صحبت می‌کنیم به مقیاس انتخابات ریاست جمهوری و اوجش یعنی افول از ۸۰ درصد؛ و به مقیاس انتخابات مجلس و اوجش که یعنی افول از ۷۰ درصد را باید ملاک قرار دهیم. در واقع جامعه یک نیروی ۳۰ درصدی کنشگر، اراده ساز و حاضر را از دست داده است. (۸۰ درصد منهای ۴۸ درصد در ریاست جمهوری اخیر و ۷۰ درصد منهای ۴۱ درصد در انتخابات مجلس اخیر) علت مبنا قرار ندادنِ میانگین عدد مشارکت هم این است که می‌خواهیم از نیرویی حرف بزنیم که دست کم یکبار شرایط جامعه و حاکمیت برای او به شکلی بوده که حضور فعال در صحنه خلق اراده ملی داشته باشد. ۲. به گواه نظرسنجی ایسپا و صداوسیما در چند روز پیش از انتخابات، تنها درصد اندکی از مرددین روزهای آخر به تصمیم مشارکت رسیدند، در واقع ۴۱ درصد رای دهنده، ۲۹.۵ درصد مردد و ۲۹ درصد اصلا رای نمی‌دهیم، در این انتخابات حاضر بودند. این سبد سی درصدی مرددین می‌تواند بخش قابل توجهی از همان سی درصد کنشگر از دست داده نکته بالاییِ یادداشت باشد، و می‌تواند در یک نگاهِ برآمده از مجموع قرائن و شواهد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دیگر، ترکیبی از یک نیروی «دلسرد و ناامید شده» و یک نیروی انگیزه یافته برای «براندازی» باشد. ۳.می‌توان در فرض بدبینانه جامعه را در یک تقسیم‌بندی واقعی امروزین با توجه به نتایج انتخابات چنین صورت بندی کرد: اگر ۴۰ درصد عدم مشارکت معنادار (سقف عددی که از اوج انتخابات مجلس هم بالاتر است) داشته باشیم، جامعه امروز از دو پاره مهم و البته با سایه‌های مشترک بین این طیف تشکیل شده است. ۴۰ درصد حاضر به مشارکت به همراه ۴۰ درصد دیگر قائل به عدم مشارکت و این دو گروه را می‌شود به دو هسته مهم تقسیم کرد: مشارکت‌کنندگان: یعنی طرفداران مکتبی و ایدیولوژیک نظام و همچنین قشر مذهبی و قشر ایران‌دوست و خوش‌بین به نظام که البته گله هم لزوما کم ندارد. قائلین به عدم مشارکت:دلسرد شدگان و ناامیدها از امکان اثر و تحول درکشور به علاوه دستۀ براندازان