گاهي دلـــــم يک جاي دِنج ميخواهد جايي شبيه رواقهايِ حرمت بنشينم و زُل بزنم به گنبدت... من باشم و بغضهايِ نشکسته تو باشي و آرامش ِ دلــــم درياب مــــرا يا امام رئوفــــ بـدجـور دلـم هـواتـُو کـرده چـرا دعـوتـم نمـیـکنی ....؟ دلم یک خستگی سفر از در راه بودن مشهد را میخواهد... دلم یک السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا میخواهد... دلم یک سلام آقا جان میخواهد... دلم یک پیرزن گریان در حال خواندن اذن دخول میخواهد... راستی دلم اذن دخول هم میخواهد... دلم یک " بچه ها بعد نماز باب الجواد..التماس دعا " میخواهد... دلم ندبه میخواهد آقا... از ندبه های اینطرف که عجیب جامانده ایم... دلم یک گم شدن در حرم میخواهد...از عمد خودم را گم کنم...برای دوری از دوستان ... برای اینکه تنهایی پله های بهشت رضوان را طی کنم... تنهایی بنشینم روبروی آن مهتابی های سبز.. دلم یک ایوان طلا میخواهد... دل است دیگر... آقا شما جوابش را بده »