دعای چهارم: دعای موسی علیه السلام قرآن كريم در آيات بيست و سوم و بيست و چهارم سوره ي قصص به ماجراي برخورد موسي عليه السلام با دختران شعيب و ياري رساني به آنان و مناجات موسي عليه السلام اشاره كرده، مي‌فرمايد: (وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ امَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لا نَسْقِي حَتَّي يُصْدِرَ الرِّعَاءُ وَأ بُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ* فَسَقَي لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّي إلَي الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إنِّي لِمَا أنزَلْتَ إلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ). «و هنگامي كه به (چاهِ) آب مَدين رسيد، گروهي از مردم را در آن جا يافت كه (چهارپايان خود را) سيراب مي‌كردند؛ و پايين تر از آنان دو زن را يافت كه (گوسفندان خود را از رفتن به طرف آبشخور) بازمي داشتند. (موسي به آن دو) گفت: « [جريان كارشما چيست؟ » [آن دو زن گفتند: « (ما گوسفندهايمان را) سيراب نمي كنيم تا اين كه شبان‌ها خارج شوند؛ و پدر ما پير كهنسالي است. »* پس (موسي) براي آن دو (گوسفندان را) سيراب كرد، سپس (از آنان) به سوي سايه روي برتافت و گفت: «پروردگارا! در حقيقت من به آنچه از نيكي كه به سوي من فروفرستي، نيازمندم». نكته‌ها و اشاره ها: ۱. موسي از مصر به طرف مَدْين حركت كرد و پس از چند روز، خسته و گرسنه و تشنه به سرزمين مدين رسيد و به طور طبيعي نخست به سراغ محل آب رفت تا آبي بنوشد و خستگي از تن به در كند. «۱» ۲. موسي جواني طرف دار مظلومان و نيكوكار بود و به اطراف خود توجه مي‌كرد و وقتي ديد دو دختر با عفت در كنار آب ايستاده اند و چوپانان راه را باز نمي كنند كه آنان از آبشخور به راحتي استفاده كنند، به سراغ آنان رفت و از كار آنان پرسيد و جالب آن است كه هردو دختر را مخاطب ساخت و با يكي از آنان سخن نگفت تا مورد اتّهام قرار گيرد؛ سپس به آنان كمك كرد تا دام‌هاي خود را سيراب كنند. ۳. جالب آن است كه موسي، به نفع بانوان وارد عمل شد و دام‌هاي آنان را برد و سيراب كرد و بدين وسيله به وضع موجود شهر مدين اعتراض كرد كه چرا زنان را معطل مي‌كنيد و رعايت حال آنان را نمي نماييد. ۴. موسي با آن كه در آن شرايط كاملًا نيازمند بود، هيچ مزدي در برابر كارخود از دختران شعيب نخواست، ولي چنان كه در آيات بعدي مي‌خوانيم، خدا پاداش اين نيكوكاري او را داد وغذا و خانواده اي پاك دامن و معلّمي هم چون شعيب نصيب او كرد. ۵. موسي عليه السلام همواره با خدا مناجات مي‌كرد و در اين آيات آمده است كه او به سايه اي رفت و به پروردگارش عرض كرد كه من نيازمند نيكي‌هاي تو هستم. البتّه جالب است كه به خدا نگفت به من غذا و همسر بده، بلكه گفت من نيازمند احسان تو هستم (توخود هر طور مي‌داني و صلاح است عمل نما). ۶. دختران شعيب در خانه ي پيامبري الهي تربيت يافته بودند و از اين رو قرآن سخنان و رفتار آنان را به تصوير كشيد تا سرمشق ديگران شوند. در زندگي اين دختران چند نكته ي جالب وجود دارد: الف) آنان بيرون از خانه كار مي‌كردند و به پدرشان در دام داري كمك مي‌نمودند. ب) كار بيرون از خانه را باعفت همراه كرده بودند و طوري عمل مي‌كردند كه با مردان بيگانه مخلوط نشوند و كاركردن آنها عوارضي به دنبال نداشته باشد. ج) در برابر پرسش موسي، زيركانه و كوتاه جواب دادند؛ از طرفي اشاره كردند كه براي سيراب كردن گوسفندان آمده ايم و از سويي بيان كردند كه نمي خواهيم با مردان بيگانه مخلوط شويم و عفّت خود را به موسي گوش زد كردند و از سويي ديگر علت كاركردن خود را ياري پدر اعلام كردند. به طور طبيعي احتمال مي‌رفت كه جواني كه با دختران شعيب سخن مي‌گويد، فردي طمع كار باشد؛ از اين رو به او گوش زد كردند كه ما پدر داريم و بي سرپرست نيستيم، ولي پدر ما پير است و آمدن ما به ميان اجتماع مردان، از سر اضطرار بوده است. ۷. سخن گفتن پسر و دختر نامحرم در مورد برنامه‌هاي كاري (اگر بدون شهوت راني و خطرگناه و در حضور جمع باشد) مانعي ندارد؛ چراكه قرآن جريان گفت وگوي موسي و دختران شعيب را نقل مي‌كند، در حالي كه آنان با هم ديگر نامحرم بودند و هيچ سرزنشي نيز در اين مورد نمي نمايد. آموزه‌ها و پيام ها: ۱. در كارهاي اجتماعي حق بانوان را رعايت نماييد. ۲. زنان در هنگام ضرورت مي‌توانند با رعايت عفّت در خارج از خانه كار كنند. ۳. دختران جوان در گفت وگوهاي اجتماعي، زيركانه پاسخ دهند و از توهّمات طرف مقابل جلوگيري كنند. ۴. جوانان در اجتماع به اطراف خود توجه كنند و حامي مظلومان، به ويژه زنان باشند. ۵. جوانان نيكوكار باشند و به ناموس مردم چشم طمع ندوزند، و از خدا (امكانات) نيكو بخواهند (تا خدا زندگي شان را سامان بخشد). ۶. در هنگام نياز به درگاه بي نياز برويد۱. ۱.تفسير قرآن مهر، ج، ص ۲۸۰.