Hamed Zamani - Raze Roshan.mp3
11M
تا چراغی در میان این شبستان روشن است تا تنور نان گرم مرد چوپان روشن است شک نکن قصد پلنگ تیز دندان روشن است امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است یوسفی رفته است آری وضع کنعان روشن است تک سواران تیز می تازند در صحرا هنوز از تلاطم باز ننشست این دریا هنوز آتشی پیداست آن سوی بیابان هنوز باز شمعی کشته شد با دست شب اما هنوز این شبستان کهن با نور ایمان روشن است “بار الها جرات ما را سر و سامان بده انقلابا مشق هشیاری به فرزندان بده قهرمانا در دل میدان بمان جولان بده رهبرا من مصطفایی دیگرم فرمان بده رهبرا من مصطفایی دیگرم فرمان بده ♫ ♫ ♫ ♫ کی به اندک بادی اقیانوس لرزان می شود کوه کی با یک خراش ساده ویران می شود عاشق رفتن کی از رفتن پشیمان میشود کی میان ابرهای تیره.پنهان می شود آسمان ما که با خون شهیدان روشن است مرتضی تا بود کارش غیر شیدایی نبود مجتبی می گفت: دیدم غیر زیبایی نبود شد پشیمان هر کس اینجا زلیخایی نبود مصطفی هم رفت آری او هم اینجایی نبود مردهای مرد را آغاز و پایان روشن است “بار الها جرات ما را سر و سامان بده انقلابا مشق هشیاری به فرزندان بده قهرمانا در دل میدان بمان جولان بده رهبرا من مصطفایی دیگرم فرمان بده @nedayandisheh