💠 💠 گویند که زمانی در شهری دو عالم می زیستند . روزی یکی از دو عالم که بسیار پرمدعا بود ٬ کاسه گندمی بدست گرفت و بر جمعی وارد شد و گفت : " این کاسه گندم من هستم " ( از نظر علم و ... ) و سپس دانه گندمی از آن برداشت و گفت : " و این دانه گندم هم فلان عالم است " و شروع کرد به تعریف از خود . خبر به گوش آن عالم فرزانه رسید . فرمود به او بگوئید : " آن یک دانه گندم هم خودش است ٬ من هیچ نیستم . " •┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈• نداءالاسلام 🔸 @masjed_emam_reza 🔸