🤲«يا باطِناً فِى ظهُورِهِ وَ ظاهِراً فِى بُطُونِهِ وَ مَكْنُونِهِ.» ✍️«يا باطِناً فِى ظهُورِهِ...» را مى‌‏توان با تمثيلى و چند جمله كوتاه بيان نمود و آن اين است كه: 🔹(بلاتشبيه)، جهان هستى صورت‌اند و خداوند، معنىِ آن است از نظر اصل وجود و تمام كمالاتشان. 🔹براى واضح شدن اين بيان مى‏‌توان به صنايعى كه صورتاً دست بشر آن را مى‌‏سازد، مثال زد. از ساخته‏‌هاى كوچك گرفته همچون سوزن تا ساخته‏‌هاى بزرگ چون صنايع فعّال، كسى كه با آن‏ها آشنايى داشته باشد، اگر نظر كند يك يا چندمعنا از هر يك در نظرش مى‌‏آيد. مثلاً از سوزن دوختن لباس و غيره و از چاقو بريدن و از ماشين و طيّاره حمل‌ونقل و همین‌طور غير از اين امور. 🔹آيا اين معانى نسبت‌داده‌شده در داخل سوزن و غيره است و يا در ظاهر آن‏ها؟ 🔹نمى‌‏توان آن را به‌ظاهر و باطنشان نسبت‏ داد، بلكه به يك نظر، معانى استفاده شده مربوط به‌ظاهر و به نظر ديگر، گويا در باطنشان مى‏‌گويند: ما براى فلان امر هستیم. 🔹بنابراين، اگر مى‏‌گوييم: خداوند كنار از مظاهر عالم نيست و محيط به جهان هستى است (به نصّ كتاب و سنّت و عقل و شهود)، نمى‌‏خواهيم بگوييم: 🔹او سبحانه در مظاهرش حلول نموده و يا بگوييم در كنارِ آن‏هاست و ظهور و كمالاتشان داده؛ بلكه مى‏‌گوييم (بلاتشبيه): خداوند معناىِ عالَم هستى است در اصل ظهور و كمالاتشان، در عين اين كه هر مظهرى به‌ظاهر، نشان‌دهندهٔ اين است كه: من در اصل وجود و كمالات به خود نبوده و نيستم و به باطن نيز اشاره به آن معنى، يعنى به هستى دهنده دارد. 📚شرح فرازی از توقیع ناحیۀ مقدسه در ماه رجب 🆔@Nedayesaadat 🌐Www.ketabrah24.ir