دائم الوضو بودن شهید پازوکی ۴- همسرم به دلیل شدت جراحاتی که به او وارد شده بود، کلیه هایش بسیار مشکل داشت. طی شب باید چندین مرتبه به دستشویی می رفت، اما بسیار معتقد بود هر دفعه وضو بگیرد و برگردد. دستشویی ما در حیاط بود و آب گرم نداشت اما در زمستان هم در طول شب با همان آب سرد وضو می گرفت و من می دیدم دستانش از شدت سرما قرمز می شد. مقید بود که همیشه با وضو باشد و با آب سرد وضو بگیرد. اگر کسی دنبال کاری می رفت که درست نمی شد یا به خوبی انجام نمی شد، می گفت « یا بی وضو رفته ای یا برای امام زمان صدقه نداده ای.» به لقمه حلال بسیار معتقد بود و می گفت «پدر من یک ارتشی منظم و بسیار دقیق و به لقمه حلال بسیار حساس بود، اگر من را این طور می بینی، به خاطر لقمه حلال پدرم است.» اوایل که ازدواج کرده بودیم آقا مجید یک خاطره ای را برایم تعریف کرد. احترام گذاشتن ویژه برای سیدها ۵- همسر شهید مجید پازوکی اینگونه تعریف میکند:«خاطرم هست یک مرتبه تلفن منزل زنگ خورد، همسرم روی زمین نشسته بود و تلفن بی سیمی بود. یک دفعه دیدم بلند شد و سلام علیک کرد و بعد نشست. بعد از پایان صحبت هایش پرسدیم « چرا ایستادی؟» که گفت «آقا سید پشت خط بود.» برای سادات احترام خیلی زیاد قائل بود و اگر در خیابان یا کوچه، یک فرد سید را می دید، بلافاصله احترام می گذاشت و صلوات می فرستاد. این احترام به قدری بود که اگر به دیدن نوزاد تازه متولد شده از تبار سادات می رفتیم و به عنوان مثال می گفتیم « اسم او را سیدعلی گذاشته اند،» می گفت «آقا سید علی، آقا را حتما اول اسم بیاورید، چون جدشان رسول ا... بوده و احترامش واجب است.