ای وای بر این حال نزار دل زارم معشوقه ی من پرده نشین است و نزارم خواهم بروم ، پرده پس پرده بیاید چون می نروم طاقت دوریش ندارم ای ماه و فلک مویه بر این حال کنیدم یا حضرت عباس شنو داد و هوارم آرام دلم ! گو که کی از پرده در آیی؟ معشوقه ی زیبا من ای طرفه نگارم گر دانمت از گریه و از سجده برآیی گو سجده و هم گریه به کوی تو بیارم گر خدمت خلقم بدهد راه نجاتی دائم کمر خویش به خدمت بسپارم این ها همه هیچ است و تو باید که بخواهی من حال می و مسجد و میخانه ندارم دنیا همه را گر بدهندم به مجاناً اُف بر همه، گر سینه ات آغوش ندارم " یک نکته بجز داغ تو در سینه حرام است" من جز غم تو هیچ در این سینه ندارم. فرخ بِبُر از بیخ زبانت که نِه ای اهل آری من و عشق رخ دلدار!!؟؟، چه کارم! @neginafarinesh313