📖 قصه مواسات/بخش اول وسط هیاهوی غرفه و بازارچه و وقت نکردن برای ناهار درست کردن رفیق شفیت برات فرنی میپزه و میاد سراغت.... ممنون دوست جونی... امهات القدس اینجاست 🇮🇷🇵🇸🇱🇧