قصه همان است 📖خاطره خانم صدیق زاده (از معلمان پرورشی دهه 60): 📌برای کمک به جبهه سعی می‌کردیم روشهای مختلفی را به کار ببندیم. 📅یک روز اعلام می‌کردیم که فردا همه نفری یک دانه سیب‌زمینی بیاورند. روز بعد می‌گفتیم نفری یک دانه پیاز بیاورند و یا یک مشت قند. سیب‌زمینی و پیازها را که روی هم می‌گذاشتیم می‌شد پانصد تا. 🔺آن روزها جنگ بود و می‌دانستیم اکثر خانواده‌ها وضعیت مالی خوبی ندارند تا بتوانند پول بدهند. باید برای کمک به جبهه کاری می‌کردیم و اگر می‌گفتیم همه باید پول بیاورند برای خانواده‌ها سخت می‌شد اما آوردن یک دانه سیب‌زمینی یا پیاز برای کسی سخت نبود. 💥 من معتقد بودم وقتی کار تربیتی انجام می‌دهیم باید غیرمستقیم وارد شویم. وقتی همه بچه‌ها با گرفتن یک دانه سیب‌زمینی و پیاز در دستشان وارد مدرسه می‌شدند و می‌دیدند دوستانشان هم آورده و همه‌ی آنها با هم چقدر زیاد شده، خودشان تعجب می‌کردند و از اینکه توانسته بودند کمکی کنند خوشحال می‌شدند. 🆔 آشپزخانه مقاومت