کسی را که عقرب نیشش زده بود نزد امیرالمؤمنین علی(ع) آوردند. حضرت به او فرمود: میدانی برای چه این عقرب تو را زد؟ گفت نه آقا! نمیدانم. فرمود: یادت هست در یک جلسهای فلانی به خاطر اینکه سلمان دوست ما اهلبیت است، یک زخم زبان و طعنهای به او زد، اما تو حرفی نزدی و از سلمان دفاع نکردی در حالیکه در آن امتحان تکلیفت این بود که دفاع کنی. (چرا تکلیفش این بود دفاع کند؟ امیرالمؤمنین(ع) فرمود:) برای اینکه اگر دفاع میکردی آن آدمهایی که در جلسه نشسته بودند نه به مال تو ضرر میزدند و نه به جان تو ضرر میزدند. برای همین بود که این بلا سرت آمد
«دَخَلَ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع رَجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَوَطِئَ أَحَدُهُمَا عَلَى حَیَّةٍ فَلَدَغَتْهُ، وَ وَقَعَ عَلَى الْآخَرِ فِی طَرِیقِهِ مِنْ حَائِطٍ عَقْرَبٌ فَلَسَعَتْهُ.. فَتَذْکُرُ یَوْمَ غَمَزَ عَلَى سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ فُلَانٌ وَ طَعَنَ عَلَیْهِ لِمُوَالاتِهِ لَنَا. فَلَمْ یَمْنَعْکَ مِنَ الرَّدِّ وَ الِاسْتِخْفَافِ بِهِ خَوْفٌ عَلَى نَفْسِکَ وَ لَا عَلَى أَهْلِکَ وَ لَا عَلَى وُلْدِکَ وَ مَالِکَ، أَکْثَرَ مِنْ أَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَهُ، فَلِذَلِکَ أَصَابَکَ.»(مستدرک الوسائل/12/336)
استاد پناهیان