🔖
زندگی نامه مقام معظم رهبری ( ۱۱ )
🔹
پدری که استاد بود
🔸 پدرم ما را عادت داده بود که هیچ فرصتی را از دست ندهیم و هیچ روزی را بدون بهره گیری از درس و مباحثه نگذرانیم. ایشان از فرصت تعطیلی درس حوزه در ایام ماه محرم و هم چنین ماه های تابستان هم بهره می گرفت. در هفت روزِ اول ماه محرم برای من درس می گفت و سه روز بعد از آن را به مجالس روضه ی امام حسین ( علیه السلام ) می رفت.
🔸 پدرم بر درس خواندن ما به طور مستمر نظارت می کرد. ما را گاه با تشویق و گاه با تندی، به آن ترغیب می کرد. من همیشه تسلیم روش پدر و مجری خواست او بودم. هر گاه در مورد درسی که می خواندم، اظهار نظر می کردم، پدرم خیلی خوشحال می شد و به من که چهارده پانزده ساله بودم، می گفت : تو مجتهدی و قدرت استنباط داری. با برادرم مباحثه می کردم. پس از مباحثه، پدرم ما را به اتاق خود می خواند، از ما پرسش می کرد و آن چه را نتوانسته بودیم بفهمیم، برایمان توضیح می داد.
🔸 به خاطر هیبت و جدیت پدر در اثنای درس و مذاکره، من و برادرم بر سر این که کدام دورتر از پدر بنشینیم، با هم کشمکش داشتیم! بی شک این تندی و خشم پدر هر چند جنبه های متفی داشت، اما منکر جنبه های مثبت آن نمی توانم بشوم؛ زیرا این سخت گیری ما را منضبط به بار آورد و از انحرافاتی که برای برخی فرزندان روحانیون به علت عدم توجه به آن ها پیش می آمد، به دور داشت.
📔 خون دلی که لعل شد، ص ۲۵؛۲۹
#زندگینامه_رهبر_انقلاب
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar