#روضه_صبحگاهی
#امام_حسن
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
آهسته آستین به دهن گریه میکنم
گاهی میان لطمه زدن گریه میکنم
از بین بچه های تو ای مادر غریب
امشب برای حسن گریه میکنم
حسن جان حسن جان نام تو چیست؟گفت :به نام خدا کریم،«»از ابتدای واقعه تا انتها کریم
مشغول ذکر خیر تو امشب شدم چه خوب
لب های خسته جمله بسازید با کریم
یا کریم ابن الکریم أدرکنا یا مولا
▪️عرض کردم، عبدالزهرا آقا رو به خواب دید
آقا فرمود: عبدالزهرا چرا روضه ی منو نمیخونی؟
عرض کردم آقاجان من کارم روضه خونیه،مکرر روضه شما رو خوندم،شما کدوم روضه منظور نظر شماست بفرمایید من همون و بخونم
فرمود:
غروب بود و یک کوچه ی تنگ و باریک
غروب بود و من بودم و مادر من
▪️عبدالزهرا،دستم تو دست مادرم بود، نمیدونی مادرم چه قندی تو دلش آب میکرد،میگفت حسن جان؛فدکمُ گرفتم ...."
▪️یه وقت دیدیم کوچه تاریک شد،يه لندهور بی قواره از روبرو داره مياد، مادرم به سمت راست رفت،از سمت راست اومد راه مادرم و گرفت"
مادرم به سمت چپ رفت"عبدالزهرا،"
ببین کینه با دین چه کرده به مادر
ببین بغض دیرین چه کرده به مادر
▪️باید روضه مقداد براتون بخونه بگه:
دست سنگین چه کرده به مادر
▪️عبدالزهرا،دیدم مادرم داره با دست دنبال من میگرده ....." 😭
میگه حسن جان بیا کنار مادر (این خیلی وحشيه ....")
حسن جان بیا کنار مادر این حیا نداره ...."
زن و مرد سرش نمیشه
یه مدتی گذشت از ماجرای شهادت،بی بی
زینب دید حسن هی میره یه گوشه کز میکنه ... تنهایی مي شينه گریه میکنه زیر لب میگه وای مادرم ....😭
دستها رو انداخت دور گردن حسن،حسن جان داغ مادر دیدی،منم دیدم؛حسن جان سینه ی شکسته دیدی،منم دیدم،حسن جان پهلوی ......." منم دیدم"😭
چته اينجور کز میکنی ؟!!
(سرش و بلند کرد گفت،اما زینب من یه چیز دیدم شما ندیدی)
روزی که به کوچه خصم راهم بگرفت
ابر سیهی چهره ی ماه م بگرفت
▪️دیدم مادرم داره با دست دنبالم میگرده،جیگرم آب شد"میخوام عرض کنم آقا بله درسته مقام بی بی مقامی ست هیچ احدی زیر این آسمون به اون مقام نمیرسه پس به ظاهر دارم عرض میکنم،یکی بود،یه نفر بود،یه مادر بود،جلوی چشمت یه سیلی زدن،یه دونه،تا عمر داشتی اون لحظه ای که زهر پاره کرد قلب و گفتی خوب شد این زهر قلب منو پاره کرد دیگه طاقت دیدن قاتل های مادرمُ نداشتم ..." 😭
#گریز 👇
▪️آقاجان شما بگید چی گذشت به دل حسین چهل منزل از بالای نیزه نگاه کرد هشتاد و چهار زن و بچه، یکی با تازیانه میزنه، یکی با کعب نی میزنه ... 😭
از همه ی اینا جانسوز تر از بین دخترا و نوامیس حسین جانسوزتر از همه،اون خانومیه که امروز روز سومشه،سیلی خوردن زهرا رو دیدی،کجا بودی بیای ببینی زهرا کوچولوی خرابه ...
(خریدارشی منم فروشنده شم تو تحویل میگیری منم میخونم چرا نخونم تا تو گریه میکنی منم هستم)
#گریز👇
▪️گفت بابا :
از ضرب دست زجر تنم درد میکند ....😭
اگر این است تاثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
از ضرب دست زجر تنم درد میکند
آنقدر زد مرا،که گمان کرد مرده ام ....😭
اما برادرا،بعضی غمها سنگین تر از تازیانه و شلاق و سیلی میشه،کدوم غمه هزار تا به آدم سیلی بزنن آدم و تحقیر نکنند ...." آدم و کوچیک نکنند ...."
▪️این خانم شاهزاده بوده چطور مگه گفت بابا:
بابا آهسته شکوه میکنم از من به دل نگیر
امروز هم گذشت و غذایی نخورده ام ...😭
▪️بابا با نون و خرما اومدن سراغ ما اما بابا لب نزدم ..امروز هم گذشت و غذایی نخوردم ....
#گریز 👇
امام حسن،سرتو زمین گذاشتی قاسم سه ساله داشتی،اما خیالت راحت بود برادرات امام حسین،عباس، عون،جعفر اینا سایه شون بالا سر پسرت هست آقا، خواهری مثل زینب بالا سرش هست مادرش هست،کجا بودی بیای سه ساله حسین و ببینی ».. 😭
بس که دویدم عقب قافله ...😭
مردم از این اَلم که نمردم برای تو
ای خاک بر سرم که نشد خاک پای تو
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌