📌 شعری زیبا 👌 از غلظت این شب، نفس شهر گرفته/ بی برکت دستان تو درمان شدنی نیست هر لحظه گرفتار تر از لحظه ی قبلی/ اینجا خلاء حکم تو کتمان شدنی نیست افسوس بشر خواست خودش راه بسازد/ گم گشته و این فاجعه پنهان شدنی نیست ده قرن فراق و غم ما طول کشیده/ آقا به خدا هجر تو آسان شدنی نیست گاهی سخن از زایش مقصود عقیم است/ هر قصه و هر غصه که عنوان شدنی نیست سرباز مفیدی اگر امروز نباشم/ ننگ است برای من و جبران شدنی نیست... 📜 👤 شاعر: