مهدي جان! ديري است كه چشمانمان همچون ستارگان شب هاي انتظار، به راه تو نشسته است و بلور دل هايمان به سنگ فراق تو شكسته است. اشك مهتاب گونه مان دامن دريا گرفت و آه شبرنگمان از هفت آسمان گذشت غم دل را با كه بگوييم كه دادخواهي جز تو نمي يابيم. مولاي من! هر چند انتظار ديدارت سنگين و شيرين است اما ترسم اين ست كه وسعت اين هجران، در عمر كوتاهم نگنجد و مرگ، بين من و تو فاصله افكند. و هم اينك، عاجزانه از تو مي خواهم تا اگر بدين گونه بود مرا نيز براي درك لحظه ى ظهورت به حضور فراخوانی.