کاش این جا داشت تکه سایه بانی لااقل کاش می دادند بر گریه زمانی لااقل کاشکی می شد بریزی آب بر قبر حسن کاش این جا داشت شب ها روضه خوانی لااقل کاشکی می شد کنار قبر صادق سینه زد کاش می شد تا سحر این جا بمانی لااقل کاشکی می شد بگویی با نگهبان بقیع زائران را خوب می شد که نرانی لااقل کاش می شد آشکارا ریخت هنگام غروب پشت دیوار بقیع اشک روانی لااقل کاش می دادیم با یک روضه ی ام البنین قلب سنگیِ نگهبان را تکانی لااقل کاش در خاک بقیع اذن زیارت داشتیم کاشکی وقت نماز آن هم جماعت داشتیم آخرش آقا به این تقدیر پایان می دهد خاتمه بر غصه ی قلب پریشان می دهد مطمئنم او بیاید کار عالم دست ماست ساخت و ساز حرم را دست ایران می دهد کارفرما مهدی و ما پا رکابش می شویم اولش نقشه برای صحن و ایوان می دهد گنبد و گلدسته و ایوان طلایی می شود چون طلای این سه را شاه خراسان می دهد چون که بعدش زائرِ این جا فراوان می شود قطعاً اذن ساخت ده ها شبستان می دهد هرچه سینه زن بیاید در حرم جا می شود دور تا دور رواق و صحن غوغا می شود صبح و ظهر و عصر این صحن و سرا هم دیدنیست روی گنبد پرچم یا مجتبی هم دیدنیست چشم دل هم بسته باشد چشم سر باشد بس است در مدینه چار تا نور خدا هم دیدنیست می شود یک پنجره فولاد در این صحن ساخت در میان کاسه ی آبی شفا هم دیدنیست چار تا خورشید پیش هم تلألو می کنند چار تا خورشید این صحن و سرا هم دیدنیست در زیارتنامه خواندن زیر چتر آرزو بین قاب نور ایوان طلا هم دیدنیست از روی گلدسته های صحن زیبای بقیع تابش گلدسته های کربلا هم دیدنیست مسجدی باید به نام حضرت سجاد ساخت گوشه ی این صحن باید پنجره فولاد ساخت حیف این ها آرزوهای قلوب مضطر است حیف این ها بغض جاری دو تا چشم تر است ای بقیعی که پُر از گرد و غباری خود بگو در کدامین گوشه از خاک تو قبر مادر است در کجایت نیمه شب ها مرتضی سینه زده در کجایت رد پای اشک های حیدر است گرچه خاک تو پُر از درد و غریبی و غم است کربلا در غربت و در غصه چیز دیگر است گرچه در قلب تو خوابیدند یک عده غریب کربلا آرامگاه لاله های پرپر است گرچه دیدی که حسن را تیرباران می کنند کربلا هم شاهد حلقوم خشک و خنجر است من نمی دانم که محسن هست آن جا یا که نه در عوض کرب و بلا قبر علی اصغر است در دل تو بغض سقا نیست قطعاً ای بقیع یک جوان ارباً اربا نیست قطعا ای بقیع @nohe_sonnati