کتاب نو+جوان
📚کتاب مثل یک پدر (ابووهب) ▪️روایت کوتاه از سردار شهید اسلام، مدافع حرم #شهید_حاج_حسین_همدانی 📗این
✂️در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «برادر بزرگتر ما هم الان در حال جنگ با دشمنان است مادرم چشم به راه او است. حتی اگر بتواند از جایش حرکت کند، بخاطر برادرمان هم که شده اینجا را ترک نمی‌کند. چون منتظر است تا برادرم به اینجا برگردد. مرد به پایین ساختمان رفت و از ماشین خود مقداری غذا و دو عدد پتو برای آنها آورد و قول داد که فردا دوباره پیششان می‌آید. فردا، آن مرد مدافع حرم برای دیدن بچه‌ها به خانه آنها رفت. این‌بار علاوه بر چند پتو، مقداری غذا، دارو و یک چراغ برایشان آورده بود تا بتوانند خانه‌یشان را گرم کنند. بچه‌ها از اینکه مرد به قول خودش عمل کرده بود، خوشحال بودند. مرد به کمک پسر، پنجره‌ها را با پلاستیک و پارچه، خوب پوشاند و به آنها سفارش کرد که مواظب مادرشان باشند. دختر از مرد پرسید: دشمنان از کشور ما چه می‌خواهند؟ تا کی ما باید این‌طور زندگی کنیم؟ مرد گفت: مردم شهر شما سال‌هاست که یک مهمان خیلی عزیز دارند، مهمانی که با بچه‌ها و برادرزاده‌هایش در شهر شما ماندگار شدند. اسم آن مهمان عزیز، حضرت زینب است.» @noketab