شب‌ها غریب‌تریم و بی‌پناه‌تریم و مظلوم‌تریم و معصوم‌تر. شب‌ها شکننده‌تریم و به همه چیز فکر می‌کنیم و بابت همه چیز پشیمانیم و بابت همه‌چیز غمگینیم و بابت همه‌چیز نگران. شب‌ها کوچک‌ترین اشتباهات آدمی، دراکولاهای مخوفی می‌شوند و او را از احساسات طبیعی خودش بیزار می‌کنند. صبح روز بعد، همه‌چیز بی‌اهمیت و ناچیز به‌نظر می‌رسد و نگرانی‌ها سطحی‌اند و ترس‌ها سطحی‌اند و اشتباهات، تجربه‌های لازمی بوده‌اند، برای ادامه. ما شب‌ها بچه می‌شویم و از سایه‌ها می‌ترسیم و صبح خوب می‌شویم. مانند همان کودکی که از حجم سیاه روی دیوار ترسیده و پس از طلوع آفتاب و تابش اولین بارقه‌ی نور، فهمیده که آن سیاهیِ خوفناک، سایه‌ی گلدان کنار پنجره‌ی اتاقش بوده. آدم‌ها شب‌ها با سایه‌های وجودی‌شان، رو در رو می‌شوند و هرصبح از جا بر می‌خیزند و نقاب آفتاب می‌زنند ... ❖ •═•❥ ↬☞ @Matnhayekhas ⊂⇝