📛😳📃😢📛
📄
#سیاحت_غرب
📙
#آقانجفی_قوچانی
#قسمت_چهارم
چه بسا که در همان عالم ملتفت به بعضی لغزشها شویم.
علاوه بر این، بر فرض صحت و درستی، آن براهین فقط و فقط در آن عالم که خانه کورقی و نادانی است محل حاجت هستند چه آنها حکم عصا را دارند و شخص کور در مواضع تاریک و ظلمتکده ها محتاج به این عصا است ولی در این عالم که واقعیات به درجه ای روشن و چشمها تیزتر، جای عصا نخواهد بو د،
پس اینها چه از من میخواهند؟ 🤔
خدایا من تازه مولود این جهانم و اصطلاح اهل آن نیاموخته ام به حق علی بن ابیطالب مددی کن!🙏
من در این فکر و مناجات بودم که ناگهان نعره آنها همچون صاعقه بلند شد که بگو آنچه گفتی از کجا گفتی؟😵
نظر کردم که چشمی نبیند، چنان صورت خشمگین، چشمها برگشته و سرخ شده همچون شعله آتش، و صورت سیاه شده و دهان باز همچون دهان شتر و دندانهای بلند زرد، 👹
گرزها را بلند نموده مهیای زدن هستند و من از شدت وحشت و اضطراب از هوش بیگانه شدم و در آن حال کانه ملهم شدم و به صورت ضعیفی جواب دادم در حالی که از ترس چشمم را خوابانده بودم ذلک امر هدانی الله الیه (آنچه خداوند مرا به ان هدایت فرمود)😦
و از آنها شنیدم که گفتند نم نومه العروس( بخواب به آن خوابی که نعمتش پایانی ندارد ) و رفتند و من با همان حال گویا به خواب رفتم و یا بیهوش بودم ولی حس کردم که از آن اضطراب راحت شدم.
پس از مدتی که به حال آمدم و چشم باز نمودم خود را در حجره مفروش دیدم و جوان خوش رو و خوش مو و خوشبویی را که سر مرا به زانو نهاده و منتظر به حال آمدن من است و من برای تأدب و تواضع برخاستم به آن سلام نمودم او هم تبسمی نموده برخاسته و جواب سلام داده و با من معانقه(دست درگردنم انداخت) و مهربانی نموده و گفت بنشین که من نه پیغمبرم و نه امام و نه ملک بلکه حبیب و رفیق تو هستم.😍
پرسیدم شما که هستید و اسم توچیست؟....
✅ادامه دارد....
🆔
@barzakhe
💀🔥🔥👹🔥🔥💀