قسمت سوم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 انا المعنی الذی لا یقع علیه اسم و لا شبه. منِ علی، معنی هستم که در هیچ لفظ و کلامی نمی‌گنجم. پس اینهایی که می‌گویند چیست؟ اینها ظهور آن معنی است. معنی می‌تواند خودش را در قالب مفهوم، لفظ، جملات و سطور،  صور نشان دهد. اما وقتی که در قالب لفظ در می‌آید، ضیق می‌شود. می‌فرماید که بدان الفاظ را مانند روزن الفاظ روازن هستند. شما خود را در یک اتاق کاملا تاریک و پوشیده تصور کنید و یک سوراخ ریزی به اندازه سوراخ سوزن از این دیوار ایجاد کنند و نورکی از آن به داخل بیفتد. این روزن، لفظ است در مقابل آن خورشید نظام هستی. الفاظ در همین اندازه می‌توانند حقایق را به ما القا کنند. چه در قالب نظم و چه در قالب نثر. فرقی نمی‌کند. نه شعر می‌تواند آن معنی را به ما منتقل کند و نه نثر و نه هیچ هنرمندی نمی‌تواند. نه خطاط، نه میرعماد، نه مانی و نه جناب فرشچیان. هنر بسیار متعالی آقای فرشچیان در تابلوی عصر عاشورا، معنای کربلا را به من و شما القا می کند؟ من و شما چه اندازه از آن تصویر به حقیقت کربلا رهنمون می‌شویم؟ چه اندازه شعر شعرا و کتابهایی که همه‌ی علما و نویسندگان نوشته اند توانسته حقایق کربلا را به من و شما نشان دهد؟ اگر حقیقت کربلا، آنگونه که هست، رخ بنماید، چه اتفاقی می‌افتد؟! من و شما در قالب لفظ و الفاظ عزاداری می کنیم، حال و روزمان این است! اگر بخواهد بدون پرده ،  گر صورت بی صورت معشوق ببینی، صورتِ بدون صورت، معنی بدون لفظ را ببینیم چه اتفاقی می‌افتد؟! این همانی است که در عرفان به شهود تعبیر می‌شود. ______________ @lolo_marjan