روایت جالب رسولی از جانبازان لبنانی انفجار پیجرها:
میخواستن عقد کنن ولی به خاطر انفجار پیجرها، داماد، چشم و دستهاشو از دست میده.
زنگ میزنن به پدر عروس که قرار عقد رو لغو کنن، عروس پشت تلفن داد میزنه:
تا قبل این، میخواستم زنش بشم، الان میخوام کنیزش بشم
🇮🇷با کانال «ماهِ خامنه» همراه باشید:
🆔
@noorekhameni