چهارشنبه ۱۴ مهر
حسین دوباره اسمش رفته تو لیست اتاق عمل ، دل تو دلم نیست نکنه عملش دوباره کنسل بشه .
حول و حوش ساعت ۹ و نیم بود که حسین رو صدا کردند . بغلش کردم و با یکی از پرستارا رفتیم اتاق عمل ؛
اتاق عمل که نه!! بیشتر به بازار شام شبیه بود . 😳😳
ورودی اتاق عمل داشتن بیمار تحویل می گرفتند و تحویل می دادند . یک شلوغی خاصی حاکم بود .
امروز احمد کنارم نیست 😔 بعد از کنسل شدن عمل روز یکشنبه منو گذاشت و برگشت قم .
احساس می کنم نسبت به روز یکشنبه آروم تر شدم .دیگه کاملا باورم شده بود که تقلای من بی فایده ست و خدا هرجور دلش می خواد عمل می کنه . 😢
> مامانش بیا باید بریم بچه رو بیاریم ، عملش تمام شد.
* تمام شد ؟ چی بیارم ؟
<فقط پتوشو بیار .
.....
>خسته نباشید ؛ بیمار ....
_الان میارنش .
*وای خانم پرستار چرا لرز داره؟
<نگران نباش ، درجه اتاق عمل زیر صفره تا بیماران خون ریزی نکنند .😒
نفهمیدم چطور خودم رو به اتاق رسوندم ؛ نه لباس تنش کردم و نه مای بیبی بستم فقط گذاشتم داخل انکوباتور و درجه زیاد کردم .
فقط دلم می خواست گرم بشه .
.....
* سلام احمد جان. عمل حسین تمام شد .
_خوب خدا رو شکر . دکترش راضی بود ؟
هنوز دکترش رو ندیدم . گفتند ظهر میاد تو بخش ، هر سوالی دارید بپرسید.
* خوب فعلا تا حسین خوابه من برم نماز بخونم .
_دکتر که اومد بخش بهم خبر بده.
*باشه .خیالت راحت . 🌺🌺
....
*سلام آقای دکتر ، خسته نباشید .
از عمل راضی بودید ؟
_ خوبه ، عملش مشکلی نداشت . فقط همو نطور که قبلا گفته بود که این نوزاد عمل دوم هم لازم داره چون سرش آب آورده و باید شنت مغزی کار بگذاریم .
چند روز باید بگذره تا نوبت عمل دوم رو مشخص کنم .
*عوارض بعد از عمل چی ؟ گفتن شاید فلج یا نابینا بشه .
_ بعید می دونم .
....