(ع) از سر شانه ی در حال نماز سحرش چقدر بال ملک ریخته تا دور و برش او بزرگ است و در این خاک نمی گیرد جا آسمان است و رسیده است زمان سفرش همه ی شصت و سه سالش به غریبی طی شد می رود تا که خدایش نکند بیشترش یاد شرمندگی از فاطمه می اندازد بخداوند قسم دیدن چشمان ترش ایستاده است کسی پشت در خانه ی او جبرئیل آمده انگار به مسجد ببرش سحر نوزدهم خانه ی دختر برود آنکه دلسوز ترین است برای پدرش دخترش نیز یقین داشت شب آخر اوست کاسه ی آب نپاشید اگر پشت سرش همه مبهوت و همه محو نمازش بودند کاش این منبر و محراب نمی زد نظرش این طرف دست توسل به عبایش که بمان آن طرف حضرت صدیقه بود منتظرش التماس دعا🖤 🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤 📲 درخواست مشاوره متنی: @nooronline ☎️ در خواست مشاوره تلفنی: @tellnoorpsy 🚨 کانال مشاوره آنلاین نور عضو شوید 🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤