خبر رسید! ناگهان رفته اید مشهد دلم‌ ریخت... با خودم گفتم خدا بخیرکند... طولی نکشید که یکی‌یکی عکس های زیارت‌کردنتان رسید... نمی دانم ولی انگار عکس‌های زیارتتان شبیه هر بار نبود... توی قاب عکس‌ها تنها خاضع پرتمنا ایستاده بودید کنار ضریح مطهر مخصوصاً آنجا که صورت به سنگ مضجع شریف گذاشته بودید و داشتید چیزی آهسته در گوش آقا می گفتید آنقدر آهسته که انگار میخاستید سنگ ها هم‌نشنوند به خودم گفتم این بار برای حرف مهم و خواسته‌ی بزرگی رفته‌اید پیش حضرت شمس الشموس وحالا... این روزها که هوای عراق از فتنه غبار گرفته و زیارت اربعین‌مان به دلواپسی کشیده .... شاید بتوان حدس زد ... آن نجواها در گوش آقا چه بود... شاید رفته‌بودید سفارش کربلای مارا به امام رضای‌مان بکنید... سایه شما بر سر ما مستدام باشد آقاجان دعایمان کن مردِخدا 🔖@m_e_ammariyoon