ا از راه خدا دور میسازند یا اعمالی شیطانی انجام میدهند.
امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه، این چنین از شر دشمنان به خدا پناه میبرد: «یا سَیِّدى ... وَخُذْ عَنّى بِاَسْماعِ وَ اَبْصارِ اَعْدائى... وَ انْصُرْنِی عَلَیْهِمْ وَ أَقِرَّ عَیْنِی وَ فَرِّحْ قَلْبِی وَاجْعَلْ مَنْ اَرادَنى بِسُوَّءٍ مِنْ جَمیعِ خَلْقِکَ تَحْتَ قَدَمَىَّ وَاکْفِنى شَرَّ الشَّیْطانِ وَشَرَّ السُّلْطانِ؛ اى آقاى من! گوشها و دیدگان دشمنان من را از من برگیر، و مرا بر آنان پیروز کن، و چشمم را روشن فرما و دلم را شادى بخش و هرکه را از تمامى خلقت که اراده سوئى نسبت به من دارد، زیر پاى من قرارش ده و کفایت کن مرا از شرّ شیطان و شرّ سلطان»
خصوصیات دشمنان انقلاب اسلامی ما
روز جهانی قدس، روز اعلام مخالفت امت اسلامی با ظلم و بیعدالتی صهیونیستها و حامیانشان آنها است. زیرا خدا دشمنترین دشمنان مؤمنان را یهودیان معرفی کرده است: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ[۱۱]؛ مسلّماً یهودیان و کسانى را که شرک ورزیدهاند، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت.»
روز جهانی قدس، بهترین فرصت برای مرور ویژگیها دشمنان است. که در ذیل مختصر به سه مورد اشاره میشود.
۱. لجاجت و بهانهجوئی
خداوند در آیات ۳۰ تا ۴۴ سوره «طور» لجبازی و بهانهجویی را عامل مخربی برای زندگیها معرفی کرده و میفرماید لجبازی و بهانهجوییهای انسان، گاه او را چنان از فطرت و سلامت بیرون میبرد که محسوسات و مشهودات را انکار و تکذیب میکند. به این معنا که سفیدی برف و سیاهی زغال را منکر میشود و زغال را سفید و برف را سیاه میبیند. اینگونه است که عینک بهانهجویی و لجبازی همهچیز خوب و زیبا را در نظرش بد و زشت جلوه میدهد و هر زشت و بدی برای او زیبا و خوب میشود.
ایرادها و بهانهجوییهای بنی اسرائیلیها در گفتگوهای مردم ضربالمثل شده است. چرا لجبازان بهانهجو، را به بنیاسرائیل تشبیه میکنند؟
خداوند در آیاتی گزارش میکند که بنیاسرائیل برای فرار از همراهی با حضرت موسی (ع) پشت سر هم بهانهتراشی میکردند. گاه با اشاره به وضعیت خود در سرزمین مصر او را سرزنش میکردند که چرا آنان را بهسوی فلسطین آورده است و گاه، او را سرزنش میکردند که ما اهل جنگ نیستیم و خودت با خدایت برو و با کنعانیان ساکن فلسطین بجنگ و آنان را از سرزمین قدس بیرون کن. به حضرت موسی میگفتند: ایمان نمیآوریم، مگر خدا را شکارا ببینیم! «وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً؛[۱۲]»
نقلشده روزی «عبدالله بن سلام» همراه چهل نفر از برجستگان مذهبی یهود، تبانی کردند که نزد پیامبر آمده و با مجادلات خود، در موضوع رسالت و نبوّت حضرت را محکوم نمایند. وقتیکه به این قصد نزد پیامبر اسلام (ص) آمدند، پیامبر به بزرگ آنها یعنی «عبدالله بنسلام» فرمود: من برای بحث و انتقاد و مناظره آمادهام!
یهودیان جبهه تهاجمی گرفته و پیامبر را در برابر باران سؤالات پیچیده خود قرار دادند! پیامبر به یکایک آن سؤالها پاسخ میداد.
تا اینکه روزی عبدالله، خصوصی به حضور پیامبر آمد و گفت: من سه سؤال دارم که جز پیامبران جواب آن را نمیدانند، آیا اجازه هست مطرح کنم؟ پیامبر (ص) فرمود: مطرح کن.
عبدالله سؤالات خود را مطرح کرد و پاسخ سؤالاتش را با اخبار تورات و پیامبران قبل تطبیق کرد، درست یافت، همان لحظه اسلام آورد و شهادت به یکتائی خدا و رسالت پیامبر (ص) را به زبان جاری کرد.
آنگاه عبدالله به پیامبر (ص) عرض کرد: من اعلم دانشمندان یهود و فرزند اعلم آنها هستم، اگر آنها از ایمان من به اسلام، آگاه شوند مرا تکذیب خواهند کرد، اکنون ایمان مرا پنهان بدار تا نظر یهود را در مورد من بدانی چیست؟
پیامبر (ص) از این فرصت استفاده کرده و آن را برای محکوم کردن یهود به کار برد، مجلس مناظرهای از یهودیان تشکیل داد و عبدالله بن سلام را در نزدیک آن مجلس در جایی پنهان کرد، آنگاه پیامبر (ص) در ضمن گفتگو به یهودیان فرمود: «خدا را در نظر بگیرید و از هوسها دستبردارید و بیایید مسلمان شوید!»
در پاسخ گفتند: «ما از صحّت دینی به نام اسلام بیاطلاع هستیم!»
پیامبر: عبدالله سلام در میان شما چگونه مردی است؟
جمعیت یهود: او پیشوا و پیشوا زاده و دانشمند بزرگ ما است.
پیامبر: او اگر مسلمان شود، حاضرید از او متابعت کنید؟
جمعیت یهود: او هرگز مسلمان نخواهد شد.
پیامبر، عبدالله را صدا زد، عبدالله از پنهانی بیرون آمد و در مجلس آشکار شد و گفت: «اشهد ان لا اله الاّالله و انَّ محمّداً رسول الله، ای جمعیت یهود! از خدا بترسید و به پیامبر ایمان بیاورید، با اینکه میدانید او پیامبر خداست، چرا ایمان نمیآورید؟». در این هنگام که چنددقیقهای از اقرار آنها به عظمت مقام عبدالله نگذشته بود، نسبت به عبدالله اظهار خشم کردند