تماعی دید، اما امنیتی ندید، اقتصادی دید، اما سیاسی ندید، فرهنگی دید، اما سیاسی ندید. رهبری با همه این ابعاد تصمیم می‌گیرند، اما ممکن است ما صرفاً برای راحت شدن از درگیری ذهنی خود مطالبه‌ای داشته باشیم و دیگر هیچ. ۱۱- مصلحت و حکومت: در ده، دوازده سال اخیر بازی با مفاهیمی مانند مصلحت و عدالت، عدالت و ولایت به ذهن برخی جوانان تزریق شد و بدون توجه به تقدم‌ها و تأخر‌ها و لزوم و وجوب حکومت بر دیگر مؤلفه ها، بازی‌های سیاسی و فکری متنوعی طراحی شد. ورود نگرش روشنفکرانه به این منازعه صحنه را آلوده‌تر و رادیکال‌تر کرد و گویی باید رهبری با آنچه ما در ذهن ساخته‌ایم یا دیگران برای‌مان پرداخته‌اند همسو گردد وگرنه یک جای کار اشکال دارد. آنچه مهم است اینکه گذر زمان اصلاح‌گر است. آنان که در قضیه بنی‌صدر یا پایان جنگ، امام را شماتت می‌کردند، اکنون می‌ستایند و مَثل داستان آنان مَثل داستان خضر و موسی است. آنان که رهبری را به خاطر عدم ورود به جنگ با طالبان یا عدم ورود به جنگ با امریکا - به نفع صدام- شماتت می‌کردند، اکنون حتی خجالت می‌کشند خود را صاحب آن مطالبه بدانند. آنچه طبیعی‌تر می‌نمایاند، مطالعه سرنوشت صحابه و یاران و سرداران پیامبر اکرم (ص) است که تا سال چهلم هجری امثال عمار تک‌ستاره بودند. همه یا جلوی علی (ع) ایستاده بودند یا او را ر‌ها کردند و رفتند. اینکه می‌گویند تاریخ معلم انسان‌هاست یعنی همین.