🔆 از علما و مجتهدین قم بود. ایشان در حمام مشاهده کردند که سرهنگی ریشش را می تراشد، فرمودند :((آقا ریشتان را نتراشید، حرام است)) سرهنگ شیخ محمدتقی را نمی‌شناخت، یک کشیده زد توی صورت ایشان و گفت:(( به توچه مشتی؟ )) 🔆 آشیخ محمدتقی صورتشان را نزدیک آوردند و فرمودند:(( یک کشیده دیگر هم بزنید، اما ریشتان را .)) 🔆 سرهنگ بعد که از بیرون آمد دید مردم دست آقا را می‌بوسند.پرسید:آقا، کی هستند ؟ 🔆گفتند :((آیت الله حاج شیخ محمدتقی بافقی)) 🔆 سرهنگ گفت:(اه عجب!) ناراحت شد که چرا به آقا کشیده زده، جلو رفت و دست و پای آقا را بوسید و از ایشان عذرخواهی کرد و بعدها گذاشت و از مریدهای ایشان شد.🔆 به نقل ازایت الله مجتهدی @olamaerabane