شاید لازم بود سالها
جمهوری اسلامی روشنگری میکرد؛
نویسندگان، کتابها مینوشتند
سخنرانان ساعتها خطابه میکردند.
و خلاصه انرژی و زمان فوقالعادهای
صرف میشد تا اینقدر عریان چهره
فردای بعد از جمهوری اسلامی برای
همه نمایان شود!!
دستِ براندازان درد نکند که فردای
موعدشان را امروز به بهترین شکل
نشانمان دادند...
یک ايرانِ پاره پاره که یک سرش را
کومله از غرب میکشند و یک سرش
را تروریستهای جنوب!!
عَلَم تفرقه مذهبی بالا میرود
و عبدالحمید ها تمام پنبه های
"امت واحده" را رشته میکنند!
هر کس حتی ظاهرش نشان از تفکر
دیگری داشته باشد در خیابانها به
فجیع ترین شکل سلاخی میشود!
برهنگی و فحاشی جزء
لاینفک این اجتماع است!
رهبران، یک طیف وسیع
را تشکیل میدهند...
از فوتبالیستهای برج عاج نشین
مثل کریمی گرفته تا پیرزنان خسته
از پارچه ای بر فرق سرشان چون
معتمدآریا و کتایون ریاحی!!
و بازیگران خوش برورویی که اصل
جدیدی از قانوناساسی کشف میکنند!!
از آرزومندان بوسه و رقاصی در
خیابانها گرفته تا فواحش لخت
آمستردام هلند!! و پولی نژادها و
جلادان اشرف و ربع پهلوی ها..
دعوا بر سر قدرت بالا میگیرد!!
اصلا رهبر که باشد؟
پرچم چه باشد؟!
شير وخورشید... کوردستان...؟!
اصلا هدف چه باشد؟
آزادی؟!
آزادی از چه؟!
ازحدود الهی؟!
تا کجا؟!
آری وقتی فاتحه دین را در جامعه خواندی معلوم نیست چه چیزی معیار حقیقت بشود!!!
بزرگترهای این اوباش هم که
رویای فتح یک شبه تهران را در سر
میپروراندند خوراک ماران و موران
گور شدند و ایران اسلامی هنوز در
این جنگ نابرابر، نفس میکشد!