شعرها باز به من وعده يِ باران دادند
دفترم باز شد و قافيه ها جان دادند
شعرِمن بويِ سرودست و علم داشت ولي
باز هم قافيه يِ پير جماران دادند
شعرِ او قافيه اش درد و شهادت ، آخر
شعله ها بر تنِ او آمده ، درمان دادند
شعرها با غزلِ ندبه يِ خود در آن شب
عرشيان را همگي وعده يِ مهمان دادند
شعرها ، قافيه ها باز رديفند عجيب
حرف ها در تب و غم،حكم به طوفان دادند
شعرها باز در اين علقمه در طغيانند
كه علم را به علمدار زكرمان دادند
✅برگرفته از کتاب غزل اقتدار
#لبیک_یا_حسین
#حاج_قاسم
#محرم
🌹
@omolbaninbahrami
کانال شاعر ارزشی
#امالبنین_بهرامی (ام.خزان)