ديدي آخر به لب آب رسيدي عباس ؟ برلب آب بگو عشق چه ديدي عباس ؟ آب در دست و لبت تشنه و مشكت خالي چه شد اي ساقي از او دست كشيدي عباس؟ شهد شيرين چه عشقي ، ز چه سيراب شدي؟ جرئه اي آب ز دستت نچشيدي عباس ؟ مشكت از آب پُر و تير تو را مي بوسيد باز هم بال گشودي و پريدي عباس آمد از كينه عمودي كه رخ ماه گرفت غرق خون گشت تمامي سپيدي عباس بال بشكسته ، سرت سرخ و لبانت خندان مادر عشق به بالين كه ديدي عباس ؟ تير زد بوسه به چشم سيه ات ، اما تو دل از آن عشق خدايي نبريدي عباس دستهايت به زمين خورد و به دريا رفتي موج عشق آمد و تاعرش رسيدي عباس! 🌹@omolbaninbahrami کانال شاعر ارزشی (ام.خزان)